برخلاف بقیه مادرها که همهش میگویند فرزندشان هیچ نقصی ندارد. من اگر بازیگر نبودم، حتما این کار را میکردم...» اینها را شقایق دهقان میگوید که بازیگر است و برعکس خواهرش، اصلا اهل ورزش نیست. بنفشه دهقان، خواهر شقایق، یک ورزشکار ملی است که به نوعی میشود گفت مسوول سلامت خانواده است. بنفشه به سوپرمارکت محلهشان سپرده از فروختن کره، خامه، پنیرخامهای و لبنیات پرچرب به پدر و مادرش خودداری کنند.
او حتی به خورد و خوراک خواهرش، شقایق، هم ایراد میگیرد و همیشه به او گوشزد میکند که اسید اوریک مهراب قاسمخانی (همسر شقایق که حتما اسم او را بهعنوان نویسنده سریالهای طنز پرطرفدار، زیاد دیدهاید) بالاست و شقایق باید مقدار گوشت قرمز را در غذاهای او کاهش دهد.
شقایق دهقان دو خواهر و یک برادر دارد. خانه آنها در همسایگی خانه پدری است و خواهر بزرگاش در طبقه دوم همان ساختمان زندگی میکند. آنها همیشه کنار هم هستند و از همه مهمتر، همهشان از خوانندگان همیشگی هفتهنامه «سلامت»اند. گفتگوی متفاوت ما را با این دو خواهر متفاوت میخوانید.
در خانواده دهقان، ورزش طرفدار بیشتری دارد یا هنر؟
شقایق: ما در خانواده وظایفمان را تقسیم کردهایم. من اصلا ورزش نمیکنم و بنفشه هم اصلا کار هنری انجام نمیدهد. خواهر بزرگترم مترجمی زبان آلمانی خوانده و خانهدار است. برادر کوچکام هم هر از گاهی مشغول کاری میشود و وقتی دلاش را زد، سراغ کار دیگری میرود؛ هنوز تکلیفاش خیلی مشخص نیست.
بنفشه: شقایق کمی اغراق میکند. ما همیشه شرایطی را داشتهایم که ورزش کنیم. شقایق دو سال از من بزرگتر است و ما خیلی کوچک بودیم که به استخر میرفتیم و شنا یاد میگرفتیم. من کلاس پیانو میرفتم اما چون شقایق دلاش میخواست بسکتبال بازی کند، مرا هم به کلاس بسکتبال بردند اما من بسکتبال را ادامه دادم و شقایق رها کرد. من تا سال 80 بازیکن تیم ملی امید و تا سال 84 بازیکن تیم ملی بزرگسالان بودم. تحصیلاتام هم در همین زمینه است. از تیم ملی خداحافظی کردم اما همچنان در لیگ برتر بازی میکنم. من سراغ هنر نرفتم چون دیدم استعدادی در این زمینه ندارم. مدتی موسیقی کار کردم اما به جایی نرسید.
شقایق: خیلی از همکاران ما هستند که کار هنری میکنند اما سواد و فهم هنری ندارند؛ مثلا نمیتوانید با او درباره یک فیلم یا کتاب صحبت کنید ولی چیزی که درباره بنفشه فکر میکنم، این است که او این فهم را دارد؛ با ما فیلم میبیند و درباره آن با هم بحث میکنیم و نظر میدهیم.
حالا چرا شقایق ورزش نمیکند؟
شقایق: من واقعا فرصت نمیکنم. تا قبل از تولد پسرم گاهی اگر فرصت داشتم شنا و پیادهروی میکردم. تا زمانی که سر کارم که هیچی؛ زمانی هم که در خانه باشم، این زمان حق «نویان» است چون واقعا احساس میکنم برایش کم وقت میگذارم.
مادر بودن سختتر است یا بازیگری؟
شقایق: با تیمی که من برای مراقبت از «نویان» دارم، این کار اصلا کار سختی نیست! مادرم همیشه کمکام میکند. خواهرم هم طبقه بالای ما زندگی میکند و مراقب است. خانمی هم در خانه مادرم زندگی میکند و وقتی من شبکارم، کنار «نویان» میخوابد. البته به هر حال کار سختی است و نگرانیهای خاص خودش را دارد.
آخرین بار کی ورزش کردید؟
شقایق: بعد از زایمان. من در دوران بارداری 23 کیلوگرم اضافه وزن پیدا کرده بودم. حالت طبیعی آن 15، 16 کیلوگرم است اما من اصلا مراعات نمیکردم. بارداری راحتی داشتم و چون هیچچیز اذیتام نمیکرد، من هم خودم را رها کرده بودم. یادم هست شام دو تا بشقاب آلبالوپلو خوردم و روی آن، دو سه تا نان خامهای. همه اضافه وزنام را گردن بارداری میانداختم. کم کردن آن بعد از زایمان کار خیلی سختی بود که البته با رژیم و ورزشهای بنفشه، این کار را انجام دادم.
بنفشه: من در دوران بارداری همیشه به شقایق میگفتم که ورزش کند. البته او تنبلی میکرد و خوب گوش نمیداد. بعد از زایمان، من جرأت نمیکردم به او رژیم بدهم. فقط میگفتم برنج و نان کمتر بخور. ورزش در بارداری باید کاملا تحت نظر متخصص این کار صورت بگیرد.
این ورزش نکردنها ریشهاش تنبلی است یا فرهنگی که بین ما رواج دارد؟
بنفشه: ببینید؛ من تدریس میکنم و افرادی را میبینیم که برای ورزش میآیند و دیگر سن آنها از سن قهرمانی گذشته اما وقتی اصولی ورزش میکنند، خوششان میآید و ادامه میدهند. مشکل ما آموزشی است که یا غلط است، یا اصلا وجود ندارد. زنگ ورزش هنوز در مدارس ما رسمیت ندارد. خانوادهها باید به ورزش اهمیت بدهند.
شقایق: بچگی ما توی زنگ ورزش، ما هر کاری دلمان میخواست میکردیم و کسی کاری به کارمان نداشت. اصلا ورزشی در میان نبود.
بنفشه: من شاگردانی دارم که در 17، 18 سالگی برای اولین بار ورزش میکنند. این سن خیلی دیر است. همین الان هم ورزش در مدارس خیلی اجباری نیست. آموزش و پرورش در برخی مناطق اعلام کرده که اصلا نباید معلم ورزش داشته باشند و خود معلم پایه باید به بچهها ورزش بدهد. در مدارس غیرانتفاعی که خود من الان تدریس میکنم، بچهها گاهی میگویند که شما دستآخر بهمان 20 میدهید و راست هم میگویند؛ مثلا بچههای دوره پیشدانشگاهی خیلی تحت فشارند و ورزش میتواند برای آنها مفید باشد ولی وقت ندارند.
بازیگر برای اینکه بدنی آماده داشته باشد، نیاز به ورزش دارد. اینطور نیست؟
شقایق: درستاش این است که یک بازیگر همیشه روی فرم باشد اما سیستم کار ما در سینما و تلویزیون به نوعی است که لزوم آن خیلی احساس نمیشود. امیدوارم به جایی برسم که مجبور شوم ورزش کنم. از زمانی که پسرم به دنیا آمده، اتفاقا من خیلی پرکارتر شدهام. تقریبا یک سال است که من یکنفس کار میکنم. کارهای ما هم به شکلی است که نیمی از روز را سرکاریم. برای سریال «زنبابا» من روزی 16 ساعت سرکار بودم!
بنفشه: سال گذشته بعد از تولد «نویان»، شقایق و مهرناز، خواهر بزرگترم، را به زور بردم باشگاه ثبتنام کردم اما تنها یک ماه این فعالیت ادامه داشت. مهرناز مدتها حرفهای ورزش میکرد اما الان او هم کمی تنبلی میکند.
شقایق: خب، واقعا کار سختی است؛ یعنی زمانی که اضافه وزن زیادی پیدا کردهای و باید آن را از بین ببری، در عین حال، یک موجود دیگر وجود دارد که تو باید همه حواس و تلاشات برای او باشد. به همین دلیل، خیلی از خانمها نمیتوانند بعد از زایمان به وزن قبلی خود برگردند. غذایی که به بچه میدهی حتما برنج دارد، گوشت دارد، حبوبات دارد و هرچه از غذای بچه میماند، معمولا مادرها میخورند و میگویند حیف است؛ و این وزن به جای کمتر شدن، مدام بیشتر میشود.
بدون ورزش، خستگی 16 ساعت کار را چهطور از بین میبرید؟
شقایق: با خواب! وقتی روزی 16 ساعت سرکار باشید ناخودآگاه ذهنتان درگیر است و خواب راحتی هم نمیتوانید داشته باشید. هنوز ریتم کار در ذهنام وجود دارد. من سعی میکنم قبل از خواب حتما یا فیلم ببینم یا کتاب بخوانم. شاید 10 دقیقه بعد از شروع فیلم خوابام ببرد یا دو صفحه بیشتر کتاب نخوانم اما باعث میشود که از حال و هوای کار و اتفاقات روزمره بیرون بیایم تا راحت بخوابم.
رژیم یک بازیگر چه تفاوتی با رژیم یک ورزشکار حرفهای دارد؟
بنفشه: برای ما که خیلی فرق دارد. من خیلی سختگیرم. روغن جامد از غذای من مدتهاست حذف شده. شقایق گاهی مرا مسخره میکند اما من قاشقهای برنجام را هم میشمارم. نان سفید اصلا نمیخورم. شیرینی نمیخورم. مزه گوشت قرمز را هم دوست ندارم و 10 سال است به آن لب نزدهام. بیشتر مرغ و ماهی میخورم. اما رعایت اینها برای شقایق خیلی سخت است. او عاشق گوشت قرمز است و اسیداوریک شوهرش بالاست اما هیچکدام رعایت نمیکنند.
شقایق: من خیلی وقتها ناهار و شام را سرکار میخورم. اگر حجم کار سنگین نباشد یا حوصله داشته باشم از خانه غذا میبرم اما معمولا این اتفاق نمیافتد. همیشه غذایم پلو خورش است. ما هم دور هم مینشینیم و اصلا حواسمان به حجمی که میخوریم، نیست.
بنفشه: ما هنگامی که سرکار و در اردو هستیم، بیش از پیش حواسمان به خورد و خوراکمان است. تغذیه قبل از مسابقه من برای بعضیها خندهدار است؛ گاهی قهوه میخورم، گاهی بستنی، خیلی مواقع سیبزمینی پخته با لیموترش یا ماکارونی. خودم میدانم چی بخورم که بازده بیشتری داشته باشم. زمانی که درس میخواندیم وضعیت ما خیلی سخت بود. من هم کارشناسی ارشد میخواندم هم در روابطعمومی دانشگاه آزاد کار میکردم و هم عضو تیم ملی بسکتبال بانوان بودم. اساتید به هیچوجه به ما اجازه نمیدادند بهخاطر اردوها غیبت کنیم و محل کارم هم به راحتی مرخصی نمیداد. خب، رشتههای ورزشی در ایران اصلا خانمها را از نظر مالی تامین نمیکند؛ یعنی مثلا با یک سوم قرارداد یک بازیکن بسکتبال آقایان، میتوان یک تیم لیگ برتری دختران را اداره کرد؛ یک تیم 12 نفره با مربی و بدنساز را! هرچند که به نظر من، کار شقایق از کار من سختتر است.
شقایق: نه! فکر میکنم چون بنفشه ازدواج نکرده اینطور فکر میکند. بالاخره بخشی از وظایف و مسوولیتهای من به زندگی خانوادگیام برمیگردد. شرایط من سختتر است، نه کارم. ولی من فکر میکنم هیچ وقت نمیتوانم با بچهها سر و کله بزنم و چیزی به آنها یاد دهم. من کارم را دوست دارم و کار خیلی فشار به من وارد نمیکند. هر کاری سختیهای خاص خودش را دارد اما سختیهای بازیگری مرا آزار نمیدهد.
شما کارتان را با کودکان شروع کردید؛ درست است؟
شقایق: بله؛ من 4 سال برای گروه کودک به عنوان نویسنده و بازیگر کار کردم. در شبکه جامجم هم اجرای زنده داشتم. البته این هم نوعی آموزش بود اما به شکل غیرمستقیم؛ یعنی لازم نبود با آنها سروکله بزنیم. کاری را چند سال پیش داشتیم که من نویسنده بودم و سحر ولدبیگی، مجری. در هر برنامه چند کودک برای حضور در استودیو میآمدند. من گاهی واقعا نمیتوانستم آنها را تحمل کنم و بیرون میرفتم. البته «نویان» فرق دارد. بالاخره بچه خودم است و رفتارها و عاداتهایش را میشناسم و وظایفی نسبت به او دارم.
بنفشه: نگهداری از «نویان» واقعا کار سادهای است. یک کارتون دایناسور دارد که اگر آن را برایش بگذاری دیگر تکان نمیخورد؛ لحظه به لحظهاش را حفظ است. «باربد»، پسر خواهر بزرگترم، کلاس اول است و کمی با هم بازی میکنیم. البته کمی چاق شده و مادرش او را کلاس ورزش میگذارد. من وقتی بچههای چاق را میبینم دلام میخواهد از پدر و مادرشان بپرسم چرا اینطور با آنها برخورد میکنند و مراقبشان نیستند؟!
پدر و مادرتان جزو کدام دستهاند: ورزشکار یا هنرمند؟
شقایق: راستش، ما پدرمان را آرزو به دل گذاشتیم. او در آلمان مهندسی مکانیک خوانده و زندگیاش بر اساس نظم و ترتیب معنا میشود. اصلا از این ماجرا سردرنمیآورد که شغلی باشد که شب سرکار بروی و نتوانی برای درآمدت برنامهریزی بکنی...بنفشه: اما ورزش کردن من را دوست دارد و من هم خیلی دلام میخواست بازی مرا از نزدیک ببیند که خب، این امکان وجود ندارد. پدرم هیچ اجباری برای رشته و کار ما نداشت. او تاکید دارد در هر رشتهای که فعالیت میکنیم باید تحصیلاتی در آن زمینه داشته باشیم و در آن شغل از بهترینها باشیم.
روی خورد و خوراک آنها هم نظارت میکنید؟
بنفشه: اصلا زیربار حرفهای من نمیروند. من سوپرمارکت محل را تهدید کردهام که هیچ وقت نباید به آنها ماست و پنیر پرچرب و کره بدهد. پدرم اضافه وزن دارد و چربیهای زیادی در ناحیه شکم دارد که از خطرناکترین شکل تجمع چربیهاست. الان چند وقتی است که از دست من فراری شدهاند و در ویلایی در جاجرود، به این بهانه که آب و هوای تهران برای ما مساعد نیست، زندگی میکنند.
شقایق: یک بار برای خرید با پدرم به فروشگاه شهروند رفته بودم. یواشکی خامه برداشته بود و پشتاش قایم کرده بود که من نبینم.
شقایق دهقان از بازیگرانی است که هیچگونه جراحی زیبایی انجام نداده و صورتاش صورت خودش است. چرا؟
شقایق: راستش، خیلیها به من میگفتند دماغات را عمل کن. بیشتر از همه، مادرم میگفتـ برخلاف بقیه مادرها که اعتقاد دارند فرزندشان هیچ نقصی ندارد. من اگر بازیگر نبودم، حتما این کار را میکردم. اگر صورتام برایم مهم نبود، این کار را انجام میدادم. ولی احساس میکنم صورتام مصنوعی میشود و میترسم تماشاچی مرا با آن قیافه جدید نپذیرد. من برای شغلام احترام قایلام. به نظر من بازیگر باید بتواند با صورتاش هر نقشی را بازی کند. من واقعا درک نمیکنم چهطوری میشود با دماغ عملکرده، مثلا یک نقش تاریخی بازی کرد یا با صورتی که بهاش بوتاکس تزریق شده، چهطور میشود اخم کرد. به نظرم این کار کسانی است که کار مدلینگ میکنند. من اصلا زیبایی مصنوعی را نمیپسندم.
بنفشه: البته برای بعضیها این اعمال زیبایی، تنها جنبه زیبایی ندارد؛ مثلا دماغی که خیلی بزرگ است یا لبی که حال طبیعی ندارد، اعتمادبهنفس فرد را کاهش میدهد و او را آزار میدهد و جراحی زیبایی برای او جنبه درمانی و روانی دارد و نمیتوان او را نکوهش کرد اما این اعمال برای یک بازیگر باید با دقت خاصی صورت بگیرد. من ترجیح میدهم به جای جراحی، با خورد و خوراک سالم و استفاده از کِرِمهای مختلف، پوست خوب و اندام متناسبی داشته باشم.
اکثر خانمها به ظاهرشان خیلی اهمیت میدهند. خوش به حال آنهایی که با چیزی که به عنوان زیبایی برای ما تعریف میشود، فاصله دارند اما اعتماد به نفس خوبی دارند. به نظر من انجام کاری که باعث شود خودت را زیباتر ببینی، ایرادی ندارد؛ هر چند که تواناییها و دانستهها هم میتواند اعتماد به نفس را بالا ببرد. دوستهای من واقعا به نسبت همسنوسالانشان جسورند، شاداباند و معمولا رانندگیهای خوبی هم دارند! در روابط اجتماعی آدمهای موفقی هستند. ورزش اعتماد به نفس بالایی به افراد میدهد
منبع-ابهام لینک