مادر مهراوه و ملیکا شریفینیا در 21 دی ماه سال 1336 به دنیا آمده است، که با یکی از عجیب و غریبترین گریمها وارد عرصه بازیگری سینما شد، درباره اولین تجربه حرفهای سینمایی خود اینگونه میگوید: زمانی که گریم جادوگر دزد عروسکها که خیلی بدجنس و خطرناک هم بود بر روی صورتم پیاده شد وقتی خودم را توی آیینه نگاه میکردم از خودم میترسیدم و باورم نمیشد این تصویر من است.
گفتنی است او فعالیتهای هنری خود را در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز کرد اگر بخواهیم فیلمها، سریالها یا تئاترهایی که وی ایفای نقش کرده را نام ببریم، شاید یک صفحه کامل جا بگیرد با این هنرمند به گفتگو نشستیم.
شنیدهایم که در کنار برادر و خواهرانتان زندگی میکنید.
حاجیان: خوب من با خانوادهام در یک ساختمان زندگی میکنم، منزل پدرم در طبقه زیرین آپارتمان من، منزل برادرم هم یک طبقه پایینتر از منزل پدرم و خواهرم هم روبهروی من است، معمولا هر روز یکدیگر را میبینیم، به طور کلی در این ساختمان کنار هم هستیم و این برایم خیلی خوب است، اما مهراوه و ملیکا از من کمی دورتر زندگی میکنند که البته بعضی از هفتهها حتی آنها را بیشتر از پدر، برادر و خواهرم میبینم.
دخترهایتان بیشتر با شما مشورت میکنند یا با پدرشان؟
حاجیان: ملیکا ازدواج کرده و قطعا فرد اول مورد مشورتش، شوهرش خواهد بود بعد پدر یا مادرش، اما مهراوه چون با پدرش زندگی میکند بعضی اوقات پدرش زودتر از دیگران در جریان مسائل حرفهای مهراوه قرار میگیرد و گفتگوهایی در این زمینه انجام میشود که شاید تعیینکننده باشد، به هر حال در مورد امور زندگی عاطفی و اجتماعی بچهها، بیشتر من مورد مشورت هستم.
تا چه اندازه به بازیگر شدن و ادامه دادن مهراوه و ملیکا در این حرفه اهمیت میدهید؟
حاجیان: البته همه فعالیتهای آنها برای من حائز اهمیت است، زمانی که ملیکا کار گرافیک، تصویرسازی کتاب کودک، ماسکسازی و طراحی میکند همان قدر برایم مهم است که وقتی جلوی دوربین میرود و زمانی که مهراوه پیانو میزند، دستیاری یا برنامهریزی و مدیریت تئاتر میکند هم برای من به اندازه بازیهایش اهمیت دارد. من لازم میدانم که پدر و مادرها مشاوران آزاداندیشی باشند، من به چیزی اهمیت میدهم که فرزندانم علاقهمند به آن هستند.
و ازدواج ملیکا؟
حاجیان: مثل هر مادری تجربیات خودم را در اختیار ملیکا و همسرش گذاشتم، ساعتها با هم صحبت کردیم و به آنها توصیه کردم که تمام تلاششان این باشد که یکدیگر را بهتر بشناسند و به آنچه که به عنوان شناخت کشف میکنند احترام بگذارند و سعی کنند برای درک بیشتر یکدیگر انعطاف به خرج دهند و به مهری که دارند متکی باشند.
آیا برنامه جدیدی برای زندگیتان دارید؟
حاجیان: بله، تصمیم دارم در زمینه تئاتر کودک و نوجوان دست به فعالیتهایی بزنم که همیشه دغدغه ذهنیام بود.
آیا در ازدواج ملیکا از داماد آیندهتان شناخت کافی داشتید؟
حاجیان: انسان موجود متغیری است و هرگز در یک حالت کاملا ثابت قرار نخواهد گرفت. پس همیشه شناخت از یکدیگر نسبی خواهد بود، البته من از دامادم یک شناخت نسبی خوبی داشتم و امیدوارم زندگی خوبی را به همراه دخترم سپری کنند.
شما نسبت به سنتان جوانتر به نظر میرسید، چرا؟
حاجیان: نمیدانم، شاید این طور باشد که شما میگویید، فکر میکنم به این دلیل که حسود نیستم و زیاد در مورد داشتن و نداشتنهای زندگی اعصابم خراب نمیشود، به اضافه اینکه من حرفهام و مردم را دوست دارم و همیشه نگاهم به آبی آسمان است.
کدام یک از کارهایتان را بیشتر از همه میپسندید؟
حاجیان: من بارها در مصاحبههای گوناگون گفتم: نقشهایی که بازی میکنم مثل فرزندان یک مادر، برایم حائز اهمیت هستند، آیا یک مادر میتواند بین فرزندانش فرق بگذارد و بگوید کدام یک را بیشتر دوست دارد، هر نقشی ویژگی منحصر به فرد خود را دارد، همه آنها را دوست دارم.
اهل مسافرت، ورزش و تفریح هستید؟
حاجیان: بله، اگر فرصتی پیش بیاید، متاسفانه شرایط ورزش و امکانات آن برای خانمها بسیار کم و سخت فراهم میشود و شرایط نیز این موضوع را برای خانمها محدودتر کرده، در مورد مسافرت هم که عاشق مسافرت هستم و خوشبختانه همین اواخر بازدید خیلی لذتبخشی از استان گیلان و شهر اردبیل و سرعین داشتم، جای شما خیلی خالی بود.
بیشتر شخصیتهایی که بازی میکنید خیلی جدی به نظر میرسند، آیا خودتان هم آنقدر جدی هستید؟
حاجیان: نه، چندان هم جدی نیستم، بعضی از نقشها این جدیت را میطلبد، فیلمهای فانتزی هم کار کردهام مثل دزد عروسکها، سفر جادویی و...
اما چون بسیاری از افراد جامعه با مسائل سخت و دردناک در حال دست و پنجه نرم کردن هستند، ترجیح میدهم نقشهایی را بازی کنم که به شرایط زندگی آنها اشاره کند، اما در زندگی خودم خیلی جدی نیستم(میخندد) البته مثل خیلی از آدمهای دیگر هم نمیتوانم زندگی را خیلی ساده و سرسری بگیرم و راحت زندگی کنم، ولی ای کاش میتوانستم!!
از برخورد مردم با خودتان بگویید؟
حاجیان: همه مردم لطف دارند، ما کاملا این موضوع را درک میکنیم، اما چیزی که بعضی اوقات مردم و طرفداران نازنین به آن کمتوجهی میکنند، این است که هر هنرپیشه محبوب آنها همیشه از نظر روحی و روانی و حتی بعضی اوقات از نظر جسمی، واقعا آمادگی جوابگویی به لطف آنها را ندارند، مثلا سر میز غذا، در رستوران، داخل بیمارستان یا در تشییع جنازه همکاران، در مراسم مختلف و... هر جا... بدون در نظر گرفتن شرایط، جلو میآیند و انتظار برخورد گرم را دارند. در صورتی که واقعا مقدور نیست، چون هنرپیشهها هم آدم هستند و ممکن است شرایط جوابگویی را نداشته باشند. من فکر میکنم اگر کسی مورد محبت ما قرار میگیرد، حتما مورد بیاحترامی قرار نخواهد گرفت، اینکه مثلا میگویند: میدونم سر میز غذایید، ولی یک لحظه بلند شو با بچهام عکس بگیر یا شوهر را از پشت فرمان ماشین بکشانند بیرون تا عزیزان بخواهند عکس بگیرند در حالی که زمان چندانی هم برای تمام کردن غذایم ندارم... به هر حال من تشکر میکنم از لطف و ابراز علاقهشان اما کمی هم ما را درک کنند.
اهل صرفهجویی هستید؟
حاجیان: بله، به هیچ وجه اهل اسراف کردن نیستم، خرج زندگیام را همیشه با وضعیت درآمدم هماهنگ میکنم. البته این به معنی خسیس بودن نیست، بلکه خیلی هم دست و دلباز هستم، در واقع یاد گرفتهام برای هر چیزی به اندازه ارزش واقعی آن هزینه کنم، نه بیشتر و نه کمتر.
از دوران کودکی و در رابطه با پدرتان برایمان بگو؟
حاجیان: من از همان بچگی خیلی مستقل بودم و برای زندگی خودم انتخاب داشتم، به نظرات پدر و مادرم احترام میگذاشتم ولی تصمیم آخر با خودم بود، البته بعضی اوقات حفظ این استقلال برایم گران تمام میشد، مثلا روزی برای رفتن به سینما پدرم به دلایل خاص خودشان به من گفتند که لباس دیگری بپوشم و آماده سینما رفتن شوم، من نپذیرفتم و پدر هم اعلام کردند، در غیر این صورت با ما به سینما نمیآیی، من هم گفتم؛ باشه ترجیح میدهم یا نیایم یا با همین لباس که میخواهم بپوشم بیایم و این شد که هنوز اون فیلمی که اون روز خانواده به سینما رفته بودند را نبینم! (فیلم لورنس عربستان)
فکر میکنید فرهنگ و تمدن کنونی چقدر به فرهنگ و تمدن نیاکان باستانی ما نزدیک است؟
حاجیان: همه ما از یک فرهنگ بسیار ریشهدار بیرون آمدهایم، حالا شاید بعضیها مایل باشند گذشته و تمدن خود را فراموش کنند، به خودشان مربوط است ولی من شخصا دوست ندارم تاریخ فرهنگ و تمدن باستانی یا هویت ملیام را به فراموشی بسپارم.
ازدواج؟
حاجیان: ازدواج یک سفر دو نفره است، این سفر دو نفره باعث میشود که افراد یاد بگیرند جز به خودشان به دیگری هم فکر کنند، اهمیت بدهند و احترام بگذارند، طی کردن این سفر یک مرحله تکاملی برای بالغتر شدن دارد، البته اگر در طول این سفر مسائل اقتصادی افراد را تحت فشار قرار دهد، سفر ممکن است به سختی و دستانداز بیفتد و شاید نتایج دردناکی به همراه بیاورد کما اینکه در سالهای اخیر شاهد چنین مشکلی هم بودهایم.
از او بیشتر بدانیم
یک برادر و یک خواهر دارم و با هر دویشان صمیمی و نزدیک هستم.
مردم میگویند مهراوه شبیه مادرش است و ملیکا شبیه پدرش، اما برای من این مسئله زیاد تعیینکننده نیست، هر دو دخترهای من هستند و عاشقانه دوستشان دارم.
اسم مهراوه را پدرش و اسم ملیکا را پدربزرگش انتخاب کرد.
برای مسافرت کل شمال ایران، جنوب و اصفهان را خیلی میپسندم، مناطقی که دارای هویت هستند.
لهجه جنوبی همیشه مرا به یاد آبادان قبل از جنگ میاندازد، به این لهجه خیلی علاقه دارم.
یکی از بازیهای مثالزدنی او بازی در کنار دخترش مهراوه در مجموعه ساعت شنی بود که در نقش «مش دریا» بازی کرد.
او بارها اشاره داشته که حمایت از تئاتر ضعیف است.
تئاترهایی که او کارگردانی میکند، بسیار عظیم است، «در هر دو تئاتر من 80 نفر بازی میکردند که حداقل 50 نفرشان روی صحنه میآیند».
در هنر، جوان بودن دلیل بر بیتجربگی نیست، اما ترجیح میدهم که با کارگردانان باتجربه کار کنم.
آزیتا حاجیان امسال در جشنواره فجر امسال، فیلم «کیمیا و خاک» به کارگردانی عباس رافعی را داشت، از دیگر بازیگران این فیلم باید به؛ حامد بهداد، حسین یاری، محسن افشانی و امیرمحمد زند اشاره داشت.
او در ایام دهه فجر در مجموعه دیدنی «سالهای مشروطه» بازی کرد و اعتقاد دارد که یکی از بهترین نقشهایش را ایفا کرده است.
منبع-30نما