در سالهای اخیر توجه به قشر پزشكان و موضوع سلامت در سریالهای تلویزیونی ما افزایش یافته و لوكیشنها از خانه و اتاق و آشپزخانه به بیمارستان و مطب و اتاق عمل تغییر كرده است.
هنوز خاطره سریالهایی مثل اغماء و حلقه سبز و پرستاران در ذهن مخاطبان ما جاری است كه تلویزیون با 2 مجموعه دیگر یعنی فاكتور هشت و سایه تنهایی بار دیگر به مساله سلامت و پزشكی را به تصویر كشیده است.
سایه تنهایی در این میان شاید بیش از سریالهای دیگر، زندگی پزشكان و مناسبات حرفهای و خانوادگی آنها پرداخته است. با بیژن شكرریز، كارگردان این سریال درباره تصویر پزشكان در تلویزیون و برخی از نقدهایی كه به این مجموعه شده است به گفتگو نشستیم كه میخوانید.
در سالهای اخیر شاهد پخش سریالهای ایرانی و خارجی از تلویزیون بودیم كه پزشكی و سلامت را دستمایه كار خود قرار داده بودند ازجمله اغماء، حلقه سبز، پرستاران و بتازگی هم فاكتور هشت. آیا سایه تنهایی نیز تحت تاثیر همین فضا ساخته شده یا انگیزههای دیگری در كار بوده است؟
باید به این نكته مهم اشاره كنم كه تولید سایه تنهایی قبل از این مجموعههایی كه نام بردید صورت گرفته است و حدود 2 سال پیش تحویل شبكه یك داده شده بود، ولی برنامهریزی شبكه یك باعث تاخیر در پخش آن شد.
دلیل خاصی برای این تاخیر وجود داشت؟
دلیلش شاید محافظهكاریهای مدیر گروه اجتماعی شبكه یك بوده است. در واقع این سریال شامل ممیزیهای پخش شد. به نظر من اگر این مجموعه در گروه فیلم و سریال تولید میشد همان هفته اول این ظرفیت وجود داشت كه روی آنتن برود. ازجمله دلایل تاخیر این بود كه میگفتند الان حلقه سبز در حال پخش است. پس از آن پخش اغماء پیش آمد و هر بار به هر دلیلی پخش آن به تاخیر افتاد. راستش من خیلی تمایل نداشتم كه درباره این سریال صحبت كنم، چون یك كار بیات را نباید دربارهاش صحبت كرد.
یعنی صرفا به خاطر همزمانی با سریالهای مشابه از پخش آن جلوگیری شد؟
نه فقط به این دلیل. ببینید وقتی خانم مینو فرشچی قصههای این مجموعه را نوشتند قصههای بسیار زیبا، اما تلخی تولید شد. یكی از دلایل مدیریت شبكه یك كه در پخش این سریال تردید داشت به خاطر تلخ بودن این قصهها بود؛ البته من هنوز معیار تلخ و شیرین را در تلویزیون نمیفهمم حداقل از نظر شبكه یك چون با شبكه 2 قبلا همكاری داشتم و بسیار راحت كار كردم. یكی از مشكلاتشان شخصیتی است كه خانم نسرین مقانلو آن را بازی میكند. خانم مقانلو در این سریال شخصیت متفاوتی نسبت به دیگران دارد و دوستان منفی بودن وی را بهانه كردند، در حالی كه وقتی یك شخصیت منفی است، این منفی بودن فقط در دیالوگ خود را نشان نمیدهد، بلكه در نوع گریم و پوشش هم خود را نشان میدهد. مقانلو در اینجا نقش زنی را بازی میكند كه مخالف رفتارهای جامعه فعلیاش است نه رفتارهای حكومتی. انتقاد دوستان این بود كه چرا ایشان چنین لباس میپوشد، در حالی كه طبیعی است این آدم متناسب با تفكرش لباس بپوشد و حرف بزند. خانم مقانلو با همین گریم و لباس در سریال آقای جواد هاشمی در شبكه 3 ظاهر شده است.
آقای شكرریز! با توجه به قصههای سریال فكر نمیكنم كه بتوان آن را بیات شده فرض كرد. بالاخره این مسائل هنوز هم در جامعه ما وجود دارد؟
ممنونم كه این نگرش را نسبت به سریال دارید. شاید بیات را از نگاه خودم كه كارگردان سریال هستم، میگویم. ببینید شما طفلی را با عشق بزرگ میكنید و دوست دارید مدرسه رفتنش را ببینید یا حرفزدنش را ببینید، ولی آن بچه را در یك اتاق حبس میكنند و میگویند وقتی 20 سالش شد او را ببین، در حالی كه در 20 سالگی او را میبینی جذابیتهای خود را از دست داده است. منظورم این است كه هر چیزی باید در زمان خودش مطرح شود، ولی از نگاه موضوعی من با تو موافقم. تمام مسائلی كه در این سریال بیان میشود تازه و به روز است و بسیاری از مخاطبان با آن درگیرند.
به این موضوعات از 2 منظر میتوان نگاه كرد. یك وقت كارگردان حرفه پزشكی و امر سلامت را به دلیل بار دراماتیكی كه دارد ابزاری قرار میدهد برای طرح و بیان قصههای خود و زمانی هم خود پزشكان و پزشكی را به تصویر میكشد و هدف دیگری را دنبال نمیكند. شما در سایه تنهایی كدام یك از این دو رویكرد را دنبال كردید؟
سوال خیلی خوبی را مطرح كردی. در نوع نگاهی كه ما به پزشكان داریم موقعیت دراماتیكی از درون زندگی شخصی، رفتارها و دیالوگهای آنان به وجود میآید. ببینید من در این سریال پزشك سیاه ندارم یا پزشك من سفید است یا خاكستری. شاید یك ایرادی به من بگیرند كه پزشكان ما اینقدر كه در سریال مطرح شده خوب نیستند. من این را قبول دارم ولی خواستم در سریال سایه تنهایی پزشكانی را به تصویر بكشم كه معتقدند بیمار تنها نیازمند به دارو و درمان نیست، بلكه رفتارهای شخصی یك پزشك و نوع ارتباط وی با بیمار نقش بسیار مهمی در سلامت و بهبود وی دارد. هم من و هم خانم فرشچی سعی كردیم از بار دراماتیكی موقعیت پزشكی برای بیان قصههای گوناگون استفاده كنیم و آن را صرفا به سلامت محدود نكنیم.
در واقع نمیخواستید زندگی پزشكان را به تصویر بكشید.
البته در جاهایی به زندگی پزشكان هم میپردازیم، ازجمله به زندگی دكتر اردلان، دكتر هاتفی و دكتر سرشار توجه میكنیم، اما این بهانهای است تا به طرح مسائل اجتماعی و جامعهای كه این پزشكان در آن زندگی میكنند، بپردازیم.
برخلاف نظر شما درباره خاكستری بودن شخصیتها، بسیاری از منتقدان به شخصیتپردازی دوقطبی و سیاه و سفید در این مجموعه معتقدند مثلا دكتر اردلان و شجاعی خیلی مثبت و دكتر ارسیا خیلی منفی به تصویر كشیده شدهاند.
من خواستم در عین این كه احترام این قشر را نگه دارم به نقدشان هم بپردازم. دكتر ارسیا اعتیاد دارد كه در قسمتهای بعدی خواهیم دید و برخی رفتارهای فرنگمآبانه در وی دیده میشود. از آن طرف دكتر شجاعی را داریم كه در زمان جنگ، رزمنده بود و حتی پایش هم كمی لنگ میزند، اما هیچ وقت شعار نمیدهد و این مساله را مطرح نمیكند. فكر میكنم كه تصویری خاكستری از آنها در سریال ترسیم شده است. شاید به زمان نیاز داریم و این كه سریال جلوتر برود تا خاكستری بودن شخصیتها روشنتر شود.
در راستای همین انتقاد این دلیل مطرح میشود كه چرا دكتر اردلان و دكتر شجاعی كه از شخصیتهای مثبت سریال هستند به صورت انسانهای مذهبی به تصور كشیده شدهاند، ولی دكتر ارسیا به عنوان چهره منفی دارای این ویژگی نیست؟
من دكتر اردلان را اصلا مذهبی نشان ندادهام، حتی ظاهرش هم این طوری نیست. به صرف داشتن ریش نمیتوان كسی را مذهبی قلمداد كرد. چه بسیار غیرمذهبیهایی كه ریش بلندتری از افراد مذهبی دارند، اما من دكتر شجاعی را بعمد چهره مذهبی نشان دادم و حتی نمادهای دینی هم در رفتار و شخصیت وی قرار دادم. دكتر ارسیا دارای چنین شخصیتی نیست، اما نگاه من به این موضوع ایدئولوژیك نبوده است. معتقدم دكتر شجاعی میتواند انسان خوبی باشد، اما دكتر بدی باشد ولی دكتر ارسیا میتواند انسان بدی باشد، اما پزشك خوبی باشد. شاید در عمل این چیزی را كه شما و دوستان منتقد میگویند درست باشد، اما نگاه من به این موضوع از سر تفكیك ایدئولوژیكی انسانها نبوده است.
آیا این نگرانی وجود نداشته كه به تصویر كشیدن شخصیتی مثل دكتر ارسیا با اعتراض جامعه پزشكی همراه شود بویژه این كه تجربه نشان داده است محوریت یك شغل و حرفه موجب اعتراضهای صنفی بسیاری در جامعه ما میشود و قطعا سایه تنهایی نیز از آن مبرا نیست.
متاسفانه این مشكلی است كه در جامعه ما برای فیلمسازان وجود دارد كه دست روی هر شغلی بگذارند با اعتراض آن صنف مواجه میشوند. من چون با پزشكان زندگی كردم از نزدیك با مسائل آنها آشنا هستم و روحیات آنان را میشناسم. ببینید همه پزشكان انسانهای خوب یا خوشبختی نیستند. متاسفانه در جامعه ما یك تصور آرمانی و كلیشهای راجع به این افراد وجود دارد كه خیلی ایدهآلی و رویایی است و با واقعیت فاصله دارد. من به دلیل ارتباط با جامعه پزشكی، خودم این مشكلات را در آنها دیدم و تجربه كردم و حتی اگر با اعتراض نسبت به این موضوع روبهرو شوم میتوانم نمونهها و مصادیق عملی زیادی را در همین ارتباط ارائه كنم.
یكی از ویژگیهای این سریال توجه به زندگی پزشكان است، هم زندگی حرفهای و هم زندگی خانوادگی. آیا هدف شما این بوده تا زندگی یك قشر اجتماعی خاصی را به تصویر بكشید تا دغدغههایتان را با زبان آنان مطرح كنید؟
هدف من این بود. در عین این كه به زندگی پزشكان و مسائل آنان بپردازم و از موقعیت حرفهای آنان برای طرح و بیان آسیبهای اجتماعی هم استفاده كنم، ازجمله درقسمت قبلی شما شاهد پرداختن به مساله كودكآزاری بودید كه متاسفانه در جامعه ما رو به افزایش است. همچنین مسائل اجتماعی دیگر در این مجموعه چه به شكل موضوع اصلی و چه در لایههای درونی تر و حاشیهای به تصویر كشیده شده است كه در قسمتهای بعدی شاهد خواهید بود.
یكی از نقدهای همیشگی جامعه پزشكان نسبت به فیلم و سریالهایی كه به این حرفه میپردازد درباره شیوه نمایش دادن امور پزشكی است. در سایه تنهایی نیز به این موضوع خیلی پرداخته شده است. شما برای این كه در به تصویر كشیدن امور پزشكی درست عمل كنید چقدر مطالعه كردید؟
خب همان طور كه در تیتراژ پایانی سریال هم آمده بنده از حدود 10 پزشك به عنوان مشاور در این مجموعه استفاده كردم؛ مثلا وقتی ما در مورد كلیه قصهای داشتیم از یك متخصص كلیه استفاده كردیم. زمانی كه در بیمارستان آرش مشغول به تصویربرداری بودیم من حتی برای نشان دادن بخشهای عمومی و نحوه معالجه پزشك از مشاوره متخصصان استفاده كردم مثل این كه شیوه درست فشار خون گرفتن یا نبض گرفتن چگونه است و موارد مشابه.
آقای شكرریز! نحوه همكاری مشاور پزشكی این سریال با شما چگونه بود؟
خانم دكتر ایرانزاد مشاور پزشكی سریال بودند. او فیلمنامه را میخواند و در مورد نحوه تلفظ درست اصطلاحات پزشكی، داروها و چگونگی انجام برخی امور پزشكی نظر میدادند و در مورد برخی رفتارها تذكر میدادند كه البته در برخی مواقع بنده با خانم ایرانزاد در مورد چگونگی كنشها تضاد داشتم. مثلا او اعتقاد داشت كه پزشك هیچ وقت گوشیاش را روی گردن نمیاندازد، در حالی كه من هم در ایران و هم در كشورهای دیگر بسیاری از پزشكان را دیدم كه همین كار را انجام میدهند یا در نحوه پوشش پزشكان با خانم دكتر اختلافنظر داشتم. من معتقدم و در جاهای مختلف دیدهام كه مثلا پزشكان لباس اسپرت هم میپوشند و لزوما همه با كت و شلوار نیستند.
اتفاقا یكی از چالشهای فیلم و سریالهایی كه در حوزه تخصصی و حرفه خاصی از جمله پزشكی وجود دارد، تعارض و تضادهایی است كه میان مقتضیات دراماتیكی و سینمایی قصه و الزامات حرفهای و علمی آن رشته و حرفه اتفاق میافتد. دراین مواقع چه باید كرد؟
بله این مسالهای كه به آن اشاره كردی بسیار زیاد پیش میآید. ببینید تعلیقهای سینمایی با تعلیقهای پزشكی خیلی متفاوت است و بسیاری از مشاوران سینما را نمیشناسند و این تفاوتها برایشان قابل درك نیست. بههرحال ما به همین دلیل درباره بسیاری از صحنهها اختلافنظر داشتیم كه خوشبختانه بتدریج دكتر ایرانزاد با عناصر سینمایی كار و مقتضیات تلویزیون آشنا شد و احتمالا كسانی كه بعد میخواهند با ایشان همكاری كنند راحتتر این كار را انجام میدهند. به هر حال من تاكید دارم كسانی كه میخواهند به عنوان مشاور با یك پروژه سینمایی یا تلویزیونی همكاری كنند در هر زمینهای نه فقط مشاوره پزشكی باید سینما و تلویزیون را بشناسند و به تفاوتهای این دو مدیوم نیز آگاهی داشته باشند.
شما كه در هر دو زمینه كار كردید كدام یك را بیشتر دوست دارید؟
من در هر دو زمینه كار كردم و به هر دو علاقه دارم، اما تلویزیون را حتی با اینكه دست آدم در آن بستهتر است چه به لحاظ فنی مثلا محدودیت دكوپاژ و چه به دلیل مضمون و مسائل ممیزی بیشتر دوست دارم، چون حسن تلویزیون این است كه مخاطبان بیشتری دارد و آثار كارگردان بیشتر دیده میشود و مورد نقد و بررسی قرار میگیرد و در واقع كارگردان میتواند نقاط ضعف و قوت اثر خویش را بهتر درك كند.
یكی از ویژگیهایی كه در سریال شما شاید نسبت به سریالهای مشابه دیده میشود توجه به فضای بیمارستانی و نشان دادن امور پزشكی است. آیا این كار بر اساس منطق دراماتیكی داستان بوده یا انگیزه دیگری داشتید؟
ببینید وقتی شما در یك محیط حرفهای قرار میگیرید باید با جغرافیای آن محیط ارتباط برقرار كنید. اگر قرار بود من صرفا با یك پزشك ارتباط برقرار كنم به مطبش میرفتم، اما وقتی قرار است درباره كار پزشكی و مسائل حرفهای آن صحبت كنم باید لوكیشنم را در فضای بیمارستان قرار بدهم و چگونگی كار پزشكان را به تصویر بكشم. حتی به نظر من نگهبانی بیمارستان هم در این لوكیشن قرار میگیرد، چرا كه نحوه برخورد نگهبان بیمارستان با بیماران و مراجعهكنندگان نیز در فرآیند بهبود بیماری تاثیر میگذارد و به عنوان بخشی از عملكرد بیمارستان شناخته میشود. شخصیت ماهسلطان كه در بیمارستان تی میكشد هم به اندازه پزشك برای من اهمیت داشته و من سعی كردم نگاهم را صرفا به پزشك در بیمارستان محدود نكنم و همه كسانی را كه در این محیط با سلامت انسانها به نوعی در ارتباطند به مخاطب نشان دهم.
چرا ساختار اپیزودیك را برای روایت قصه خود انتخاب كردید و مثلا به دنبال یك داستان خطی در سریال نرفتید؟
ببینید ما چند شخصیت اصلی در داستان داریم كه در طول سریال به آنها میپردازیم، ولی اگر میخواستم داستان خطی داشته باشم آن وقت من و خانم فرشچی نمیتوانستیم بسیاری از مسائل اجتماعی و پیرامونی مرتبط با خط اصلی داستان را بیاوریم. من در هر قسمت یكی از مشكلات و مسائل مبتلابه جامعه را در داستان مطرح میكنیم و لازمه چنین كاری این بود كه نه با یك قصه كه داستانهای متعددی را به تصویر بكشیم، لذا بهترین فرم برای این كار ساختار اپیزودیك بود كه به ما كمك میكرد در كنار پیگیری شخصیت اصلی به موضوعات دیگر نیز بپردازیم شما در مجموعه پرستاران هم این روش را میبینید كه اتفاقا از سوی مخاطب هم پاسخ خوبی دریافت كرده است.
دلیل همكاری خانم فرشچی در تهیه فیلمنامه این سریال چه بود؟
طرح اولیه سریال را خودم نوشتم و به گروه اجتماعی شبكه اول دادم، اما چند تا كار از خانم فرشجی دیده بودم از جمله شوكران و بانوی اردیبهشت و یك لایه تلخی از واقعیت را با قلم شیرین ایشان در این آثار كشف كردم، لذا خودم به صدا و سیما پیشنهاد كردم كه فیلمنامه این سریال را خانم فرشچی بنویسند كه تلویزیون هم پذیرفت و ایشان هم استقبال كردند و به نوشتن فیلمنامه پرداختند یكی از دلایل من برای این كار حس و نگاه زنانهای بود كه مضامین داستان همخوانی زیادی داشت و قطعا خانم فرشچی میتوانست این حس را به مخاطب منتقل كند.
با توجه به اینكه فیلمنامه سریال را یك خانم نوشته، اما داستان بیشتر مرد محور است و حضور شخصیتهای مرد در آن بیشتر از زنان است؟
البته پزشكان زن هم حضور دارند، مثل خانم دكتر سرشار. ببینید خیلی از نویسندگان چه به عنوان فیلمنامه نویس چه رماننویس و شاعر كه حضور زن بودن خود را خیلی به رخ مخاطب میكشند، اما خانم فرشچی خوشبختانه چنین نگاهی ندارد و سعی میكند به وجه دراماتیك داستان بیشتر توجه میكند و شخصیتپردازی را فارغ از جنسیت آنها محور قرار دهد و در واقع سعی كرده است كه رنگ جنسیتی به قصه ندهد.
آقای شكرریز انتخاب بازیگران را چگونه انجام دادید؟
تهیهكننده این سریال آقای شایانفر است كه من او را نمیشناختم و تلویزیون وی را به من معرفی كرد كه همكاری خوبی هم شكل گرفت. من هم 16 سال در ایران نبودم و از بازیگران فاصله داشتم، لذا یكی از كسانی كه در انتخاب بازیگر به من كمك كرد محسن شایانفر به عنوان تهیهكننده مجموعه بود كه انصافا در تولید این سریال كمك زیادی به ما كرد و با توجه به امكانات محدودی كه در اختیار ما قرار دادند ایشان توانست با تلاش خود این مجموعه را بخوبی مدیریت كنند.
آیا بازیگران شما بویژه بیژن امكانیان، علی دهكردی و پرویز پورحسینی كه نقش پزشك را ایفا میكردند برای اینكه به نقش نزدیك شوند آیا با پزشكان هم ارتباط داشتند؟
بله آنها به بیمارستان رفتند تا از نزدیك با كار پزشكان و پرسنل آنجا آشنا شوند. آقای پورحسینی حتی با روپوش پزشكی در راهروهای بیمارستان راه میرفت تا هم با فضای كاری آنجا نزدیك شود و هم اینكه حس یك پزشك را در محیط بیمارستان تجربه كند. دیگران هم همینطور. ضمن اینكه ما هم نقش را برای آنان توجیه میكردیم. در ضمن مشاوران پزشكی هم در این ارتباط به بازیگران كمك میكردند تا در نهایت تصویری كه مخاطب از آنها میبیند به واقعیت نزدیك باشد.
در سایه تنهایی، فقط محیط حرفهای پزشكان و مناسبتهای آن مورد توجه قرار نگرفته است و شما به زندگی خصوص و خانوادگی آنان هم پرداختید. انگیزه شما از این كار چه بود؟
به هر حال شما هم به عنوان یك خبرنگار دارای دغدغهها و مسائل شخصی هم هستید و طبیعی است این مساله در مورد هر شغلی صدق میكند. در واقع خواستم تصویر واقعتر و جامعتری درباره شخصیتهای داستانم به مخاطب ارائه بكنم تا تصویری یك بعدی از آنها خلق نشود. قطعا اطلاعات بیشتر در باره یك شخصیت به درك و پیشبرد قصه كمك میكند و مخاطب بهتر میتواند با آنها ارتباط برقرار كند. ضمن اینكه به هر حال مسائل شخصی و حرفهای پزشك از هم جدا نیستند و روی هم تاثیر میگذارند. آگاهی مخاطب از زندگی و مشكلات شخصی و خانوادگی شخصیتهای داستان كمك میكند تا آنها رفتار و كنشهای آدمهای قصه را در محیط كار بهتر درك كنند.
چون بیش از هركس مشكلات خانوادگی دكتر اردلان به عنوان شخصیت اصلی داستان در سریال به تصویر كشیده شده این اعتراض بویژه از سوی جامعه پزشكی ممكن است وارد باشد كه این مجموعه تصویر سیاهی از پزشك ارائه میكند.
ببینید اگر ما پزشكی را نشان میدادیم كه كاملا مثبت است و هیچ مشكلی در زندگیاش وجود ندارد، آن وقت متهم به سفارشی ساختن میشدم. اگر دوستان پزشك به این وضع انتقاد دارند من حاضرم به آنها لیست ارائه كنم كه از 100 پزشك، 80 نفر آنها زندگی بدی دارند. ببینید اگر در سینما كسی زنش را طلاق دهد همه آن را تیتر میكنند، در حالی كه در همه قشرها این آسیبها وجود دارد و كسی نسبت به آنها حساس نمیشود. بالاخره پزشك هم یك انسان است كه ممكن است در حرفه خود موفق باشد، اما مثلا با همسر و فرزندان خود مشكل دارند. این مساله صرفا به معنی ضعف نیست و همانطور كه اشاره كردم من سعی كردم تصویری خاكستری از شخصیتهای قصه ارائه كنم.
به سایه تنهایی از 2 منظر كلی میتوان نگاه كرد. یكی اینكه این سریال قصد داشته تا مناسبات انسانی و حرفهای پزشكان را به تصویر بكشد. دیگر اینكه نحوه روابط و مناسبتهای پزشكان با بیماران، مردم و جامعه پیرامونشان را نشان دهد. شما به كدام یك از این دیدگاهها نزدیك تر بودید و آن را دنبال میكردید؟
پرسش خیلی خوبی را مطرح كردی. ببینید من سعی كردم به هر دو دیدگاه توجه كنم، ولی اگر بخواهیم درصد بگذاریم درصد دومی بیشتر است. یعنی پزشكان ما با مردم جامعه و بیمارانشان چه نوع ارتباطی دارند. اصلا اپیزودیك بودن فرم قصه برای همین بود تا ما امكان بیشتری برای طرح مسائل عمومیتر در حوزه پزشكی و سلامت بپردازیم و مسائل و مشكلاتی را در نحوه مواجهه جامعه پزشكی با جامعه وجود دارد به تصویر بكشیم.
چند روز پیش نقدی را درباره این سریال میخواندم كه نویسنده نسبت به دیالوگنویسی آن انتقاد داشت و آن را خیلی گل درشت و شعاری میدانست. نظر شما در این باره چیست؟
من شعاری بودن دیالوگها را خیلی قبول ندارم، اما شاید در بخشی از قسمتها كمی مستقیم صحبت كرده باشیم. بگذارید من شفاف بگویم. در جاهایی به عمدا خواستم شعار بدهم. ببینید من عكاس جنگ بودم و احترام خاصی برای بچههای جنگ قائلم و در 6 اپیزودی كه درباره جنگ و در واقع آدمهای جنگ در این سریال داریم. خیلی با صدای بلند به تمجید آنها پرداختم، اما اینكه كل دیالوگها شعاری بوده است را قبول ندارم. این را هم بگویم كه منظور من از شعار بیشتر یادآوری كردن برخی ارزشهای فراموش شده است.
لوكیشنهایی كه در سریال میبینیم واقعی است و مربوط به خود بیمارستان است یا به شكل ماكت ساخته شده است؟
برخی فضای عمومی خود بیمارستان است، اما در بخشهای مربوط به آیسییو و سیسیخیو چون كار من زمان زیادی میبرد و نمیتوانستیم مزاحم بیماران شویم لذا آنها طراحی و ساخته شد. خانم نگار جاودان، طراح صحنه ما بوده است. زمانی بود كه ما مثلا به مدت 20 روز باید در این بخشها كار میكردیم كه این مساله كار بیمارستان را مختل میكرد، بنابراین چارهای نداشتیم كه این بخشها را خودمان بسازیم.
آقای شكرریز به عنوان آخرین سوال میخواستم بپرسم كه شما در ساخت این مجموعه چقدر تحت تاثیر نمونههای مشابه خارجی آن مثل پرستاران بودید؟
من سریال پرستاران را خیلی دوست دارم و سریال موفقی است. ببینید مهرجویی تمام فیلمهای موفقی كه ساخته نگاهی به برخی فیلمهایی داشته كه من میتوانم فرم به فرم آن را نام ببرم، ولی وقتی شما هامون را میبینید لذت میبرید. من هم تحت تاثیر این سریال بودم و آرزو میكنم كه روزی یك پرستاران بسازم.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir