شیشه ارزان نیست، اما این باعث نشده که مصرف آن کم باشد. بو ندارد و مصرفش کار سختی نیست. کسی بسادگی نمیفهمد. اولش فرد را تبدیل میکند به یک آدم خوش مشرب و پرانرژی که قدرت جابهجا کردن کوهها را دارد. افسردگی را میکشد و به او قدرت میدهد ساعتهای طولانی کار کند، اما چه میشود که در عرض چند ماه، شیشه تمام رگهای روح و حیات آدم را میبرد و خون افسردگی را در تنش جاری میکند؟ دیگر بدون مصرف نمیخواهد حرف بزند، نمیخواهد راه برود، نمیخواهد بخوابد و نمیخواهد زنده بماند. مصرف میکند و هر چه زمان میگذرد، تحملش در برابر مواد بیشتر میشود. بدبین میشود، از کاه کوه میسازد، از کوره در میرود و احساس میکند از طرف ناشناسی کنترل میشود.
شیشه ارزان نیست، اما مصرفکننده تمام هستیاش را میدهد تا یک روز بیشتر دوام بیاورد. شادیاش شکستنی است، خوشبختیاش کمدوام است، لبخندش شیشهای است.
5 تا برادر بودیم. من از همه کوچکتر بودم با فاصله سنی زیاد. 19 ساله که بودم، یکی از برادرهایم در تهران یک شرکت حمل و نقل ماشین راه انداخت. من هم آمدم پیشش تا کار کنم. درآمدم خوب بود، برای خودم ماشین و خانه مستقل گرفتم. تنها زندگی میکردم. میخواستم چند وقت که گذشت، خودم یک شرکت راه بیندازم. با چند تا از رانندهها دوست شدم، اما بیشتر وقتها تنها بودم. خیلی طول کشید که با فضای تهران اخت شدم. با یکی از رانندهها گاهی حشیش میکشیدیم. میگفت توهم میدهد و من میخواستم ببینم توهم چه طوری است. حشیش که میکشیدم روحیهام انگار بهتر میشد. شنگول میشدم. برای چند ساعت انرژی داشتم. سیگار و حشیش همیشه توی جیبم بود تا این که یک بار در خانه یکی از همان رانندهها پیشنهاد کرد یک پک از شیشه بزنم. نه بو داشت نه مزه. شیشهها را ریخته بود توی چراغ ماشین و میکشید. یک پک زدم. این بار اول بود.
در سیستم اعصاب مرکزی، رشتههای عصبی مستقیم به هم وصل نیستند. بین انتهای سلول قبلی با ابتدای سلول بعدی فضای بسیار کوچکی وجود دارد که به این فضا در اصطلاح پزشکی سیناپس میگویند. برای این که یک سلول عصبی بتواند پیامی را به سلول دیگر انتقال بدهد، باید از انتهای خود مادهای به داخل این فضای کوچک ترشح کند. این ماده روی گیرندهایی که ابتدای سلول بعدی قرار دارند مینشیند و به این ترتیب پیام منتقل میشود. در سیستم عصبی انواع زیادی از این ماده وجود دارد که ترشح هر کدام منجر به علائم خاصی میشود. دوپامین و سروتونین دو نوع از این ماده هستند که مصرف شیشه یا مواد محرک باعث افزایش ترشح آنها در مغز میشود و اگر در نسبت ترشح آنها اختلال ایجاد شود، بیماریهایی مثل افسردگی یا دوقطبی ایجاد میشوند. آنهایی که رو به مصرف شیشه میآورند دنبال احساسی هستند که از ترشح این مواد ایجاد میشود یعنی خوشی و لذت زیاد. همین طور هم میشود، چون کسی که به مصرف شیشه رو میآورد، اولش علائم خیلی خوبی را تجربه میکند. تجربههای لذت بخش با شدت بیشتری احساس میشوند. قدرت تمرکز و اعتماد به نفس بشدت بالا میرود و مصرفکننده خطر را از خود دور میداند. حس میکند هیچ چیز نمیتواند آزارش بدهد. همین موقع است که به دیگران هم علاقه پیدا میکند. مهربان و صمیمی و خلاقیتش زیاد میشود. اگر تا دیروز نمیتوانست یک خط شعر حفظ کند، شاعر میشود. دست و دلباز میشود. وقتی حس میکند دیگر خوشی از این بیشتر نمیشود، تصمیم میگیرد خوشیاش را زود به زود تمدید کند. بعد هم که دیگر این همه خوشی برایش کم است. میخواهد همیشه خوش باشد. این است که مصرفش را زیاد میکند.
پرواز شیشهای
«روی ابرها بودم. خواب نداشتم. با این که وقتی میرسیدم خانه ساعت از 10 گذشته بود، خیال میکردم اول صبح است. تازه شروع میکردم به تفریح. تفریحم این بود که زنگ بزنم به رفقا و بکشانمشان خانه. بعد تازه میتوانستیم برای بقیهاش تصمیمی بگیریم. خیلیها من من میکردند و نمیآمدند. میخواستند بروند سرکار و بهانه کمخوابی را داشتند، اما من هیچ حس نمیکردم که آدمیزاد باید 8 ساعت در روز بخوابد. اگر کسی نمیآمد خودم تنهایی مینشستم پای تلویزیون. این کانال و آن کانال. بعد هم که برنامهها تمام میشد فیلم نگاه میکردم. چشمهایم باز باز بود انگار نه انگار که سپیده دارد سر میزند. گاهی میشد تا 72 ساعت نخوابم. اندازه فیل میخوردم. دلم خوردنیهای تازه میخواست. از همه طعمها و رنگها خوشم میآمد و دنیا به نظرم رنگینکمان 7 رنگی بود که همه چیزش سر جایش بود. فکر میکردم چه چیزهای قشنگی هست در این دنیا که من میخواهم تجربهشان کنم. لذت و خوشی و خنده... چیزهایی که قبلا کم بود. از بالا که به شهر نگاه میکردم، حس میکردم میتوانم روی تمام شهر پرواز کنم. خسته نمیشدم از حرف زدن. حالا دیگر میتوانستم به اندازه یک استاد دانشگاه درباره همه موضوعها اظهارنظر کنم. این تازه مال چند ماه اولی بود که شیشه میکشیدم.»
شیشهای که در حال حاضر در بازار قاچاق مواد محرک ایران وجود دارد، بیشتر به شکل کریستالهای ریز و شبیه شکر است که در تکههای کوچک یک لوله پلاستیکی جاسازی شده و سر و ته آن بسته میشود. این ماده به شکلهای دیگر بلورهای شفاف و تیز و... هم عرضه میشود. نام اصلی این ماده آیس به معنای یخ است. این ماده وقتی در مجاورت حرارت قرار میگیرد، مثل یخ بخار میشود. شیشه از رده آمفتامینهاست و خاصیت محرکی دارد. مت آمفتامین که از مشتقات کلاسیک آمفتامین است، در آزمایشگاههای غیرقانونی از داروهای ساده و ارزان ساخته میشود. شیشه به شکلهای مختلف خوراکی، تزریقی یا استنشاقی و تدخینی مثل سیگار استفاده میشود.
پرحرفی شیشهای
«یک شب یکی از دوستانم همراه دوست دیگرش آمد که من او را نمیشناختم. خیلی زود با او صمیمی شدم. خواستم سرش را گرم کنم. یک فیلم گذاشتم توی دستگاه. هر 2 دقیقه یک بار فیلم را نگه میداشتم که برایشان توضیح بدهم چه اتفاقی دارد میافتد. شروع کردم به حرف زدن درباره شهری که داستان فیلم در آن اتفاق میافتاد. درباره جاهایی که هرگز نرفته بودم حرافی کردم. فیلم مزخرفی بود، اما من از همه چیزش خوشم میآمد. بعد دوست دوستم عصبی شد و رفت. دوستم هم بدجور نگاهم کرد و گفت که زده به سرم، اما من تازه چند روز بود که از 3 پک در روز رسیده بودم به نیم گرم.
تندتند نفس میکشیدم و قلبم تندتر میزد. مرتب گرمم بود و یکدفعه عرق مینشست روی تمام تنم. همان روزها یک تکه زمین خریدم. خیال میکردم ظرف چند ماه آینده قیمت زمینم چند برابر میشود. چک کشیدم و یک مزدا انداختم زیر پایم. بعد خانهام را عوض کردم. کلی وسیله و لباس خریدم. هفتهای یک بار امیر برایم شیشه میآورد. اولش هر گرم را 60 هزار تومان میداد. بعد گرانش کرد. شد گرمی 75 هزار تومان. هفتهای 300 هزار تومان میدادم به امیر. وضعم خوب بود. در یک شرکت حملونقل ماشین کار میکردم.»
شاید شنیده باشید که عدهای این ادعا را مطرح میکنند که شیشه تنها محرک است و اعتیاد جسمانی ایجاد نمیکند. در واقع، قاچاقچیان مواد با این شعار که شیشه مرفین ندارد پس اعتیادآور نیست، مصرف آن را تبلیغ میکنند، اما واقعیت این است که شیشه یک ماده محرک بسیار اعتیادآور است و حتی در بسیاری از مقالات پزشکی، قدرت اعتیاد زایی آن را بیشتر از مواد محرکی مانند کوکائین میدانند. کریستال پودری سفیدرنگ، بدون بو و تلخ است که براحتی در نوشابههای الکلی و غیرالکلی حل میشود، اما نباید این واقعیت را انکار کرد که اثرات اولیه شیشه به شکلی است که فرد را بسرعت به خود جذب میکند. در مراحل اول، شیشه تنها یک محرک بسیار قوی است که باعث رفع خستگی، احساس شادابی و سرخوشی میشود و در مراحل بعدی تبدیل به یک توهمزای بسیار شدید میشود و این توهم چنان شدید است که حتی خود مصرف کنندگان هم از توصیف آن عاجزند. در ماههای اول مصرف غالب آنها از لذت بردن بسیار زیاد، داشتن سطح بالایی از انرژی، خلاقیت فراوان ذهنی و... میگویند که تا مدت محدودی برایشان قابل کنترل است. ولی پس از گذشت مدت زمانی از مصرف، تمام این مسائل از کنترل مصرفکننده خارج میشود تا جایی که نهتنها کنترل این مسائل بلکه کنترل کوچکترین مسائل حیاتی هم از اختیار او خارج میشوند و فرد مصرفکننده احساس میکند دیگر بدون مصرف شیشه قادر به انجام هیچ فعالیتی نیست یا انجام هیچ فعالیتی بدون مصرف شیشه برای او لذت بخش نیست. حالاتی مثل هیجانزدگی، بیتابی، تکلم صحیح و تند، کاهش خواب و اشتها و افزایش فعالیتهای فیزیکی همچنان وجود دارد اما همه اینها مقدمه ورود به مراحل بعدی است.
لاغری شیشهای
«بیخوابیهایم تمام شد. دیگر آنقدرها انرژی نداشتم، اما حسهای عجیبی پیدا کرده بودم. فکر میکردم بوی رنگها را حس میکنم یا میتوانم با سرعت 170 کیلومتر در خیابانها رانندگی کنم. دیگر سر کار نمیرفتم. منتظر بودم تا پول زمینم برسد. هر روز برای خرج کردن پولها نقشه میکشیدم. خیال میکردم همه برایم نقشه میکشند و هر روز به یکی از دوستانم زنگ میزدم تا بگویم که نقشههایش را میدانم و دستش برایم رو شده. حوصلهام از توی خانه ماندن سر میرفت، اما دلم آنقدر تنگ بود که روزی چندبار میزدم زیر گریه. مصرفم رسیده بود به روزی یک گرم.»
تقویت عضلات، آمادهسازی بدن برای پذیرش انواع ورزشهای مناسب برای بدنسازی، ایجاد انرژی فوقالعاده و مقابله با چین و چروک پوست! اینها شعارهای جذابی هستند که ممکن است فروشندگان شیشه برای تبلیغ بیشتر کالایشان آن را در گوش مراجعهکنندگان به سالنهای زیبایی و ورزشی بخوانند. اینجا جایی است که زنها و جوانان پایشان میلرزد و به بهانه زیبایی و داشتن انرژی بیشتر فریب میخورند. با وجود این که فریب خوردن با چنین شعارهایی بعید به نظر میرسد، اما کارشناسیها نشان دادهاند مصرف شیشه برای لاغری در میان زنان با توجه به تبلیغات فروشندگان مواد، باعث افزایش استفاده از این ماده در میان آنان شده است. این در حالی است که مواد مخدری مانند شیشه باعث تضعیف بافت عضلانی، اختلال در سیستم عصبی و مغزی و از بین رفتن قدرت تمیز و تشخیص افراد میشود و در نهایت جز وابستگی و تخریب سیستم دفاعی بدن چیزی به همراه ندارد. کمکم همه چیز عوض میشود. به علت ترشح زیاد نوروترنسمیترها یعنی همان مواد بین سلولها، بعداز مدتی انتهای اعصاب مغز تحلیل میرود و مغز دیگر نمیتواند روند طبیعی خود را داشته باشد. علائم بد مصرف شیشه آشکار میشوند و بیمار با این که علائم خوبی را تجربه نمیکند، به خاطر ترس از عوارض ترک شیشه، مصرفش را ادامه میدهد. دیگر از حالتهای قبلی خبری نیست. افت حافظه، پرخاشگری و تهاجم، رفتارهای جنونآمیز و آسیبهای قلبی و مغزی شروع میشود. ضربان قلب نامنظم میشود. کسی که شیشه میکشد، بشدت تحریکپذیر و پرخاشگر میشود و ممکن است دست به هر خشونتی بزند. اضطراب، گیجی، لرزش اندامها و تشنج از عوارض دیگر مصرف شیشه است. بدبینی شدید، کاهش شدید حافظه، توهمهای شنوایی و بینایی، جنون آنی و بسیاری اختلالات عصبی دیگر هم از عوارض شیشه است. آخر قضیه هم معلوم است؛ ایست قلبی و مرگ!
درمان شیشهای
«هیچ وقت به فکر ترک نیفتادم. حالم طوری بود که فکر میکردم ترک فایدهای ندارد، اما وقتی پولم تمام شد به فکر چاره افتادم. اولش به جای امیر رفتم سراغ زنی که شیشه پخش میکرد. شنیده بودم زنها دلرحمترند و کمتر پول میگیرند. چند وقتی از یک دختر جوان شیشه میگرفتم. ارزانتر میداد، اما من دیگر همانقدر هم پول نداشتم. رفتم به یک کلینیک که نزدیک خانهام بود، اما آنها روی شیشه کار نمیکردند. معرفیام کردند به مرکز ترک شیشه که تازه راه افتاده بود. رفتم پیش روانپزشک.
روانپزشک از دوران کودکیام میپرسید و از رابطهام با خانواده. میخواست ببیند من چه جور آدمی هستم. دستگیرم شد که آدم خیلی حساسی هستم و مقاومتم کم است. گفت خیالپردازم و منطقم قوی نیست. برایم جالب بود. اگر میخواستم درمانم کامل شود، باید هفتهای 2 بار میرفتم آنجا. یک ماه و نیم ادامه دادم، اما بعد نرفتم. راه دور بود و باید مدتهای طولانی در اتاق انتظار میماندم. اعصابش را نداشتم. دیگر نرفتم. کسی هم همراهم نبود. بعد یکی از انجمنهای NA را پیدا کردم. 6 ماه است میروم آنجا، اما تازه اولش است.» بیش از یک سال است که مرکز ملی مطالعات اعتیاد با توجه به زیاد شدن استفاده از شیشه، کلینیک پژوهشی درمان وابستگی به مت آمفتامین در درمانگاه مرکز ملی مطالعات اعتیاد راهاندازی کرده است. بیماران مراجعهکننده به این کلینیک پس از پذیرش و سیر مراحل تشخیصی، درمانهای غیردارویی سرپایی دریافت میکنند و اگر لازم باشد، بستری میشوند. جلسات درمانی هر هفته 2 بار است و 3 ماه طول میکشد. اما حقیقت این است که با توجه به دشواریهای ترک شیشه وجود مراکز تخصصی ترک و درمان مصرفکنندگان ضروری است و وجود تنها یک مرکز در یک نقطه از تهران کافی نیست و انگیزههای معتادان به شیشه را برای درمان کم میکند. این در حالی است که به گفته مسوولان نیروی انتظامی و درمانی، گرایش به این ماده بیشتر شده است و لازم است اقدامات پیشگیرانه و درمانی همزمان انجام شود. از یاد نبریم که تاکنون پروتکل درمانی یا دارویی مشخصی برای بهبود این بیماران پیدا نشده و این ضرورت وجود مراکز معتبر را برای درمان این بیماران ضروریتر میکند.
منبع-وبلاگ mehdi-majale