«شمسالعماره» از جمله سريالهايي است كه از بازيگران صاحب نامي بهره ميبرد، بازيگراني چون؛ رويا تيموريان، مسعود رايگان، مهرانه مهينترابي، مرجانه گلچين، هانيه توسلي و... كه در اين بين جوانان هم نقش به سزايي دارند. يكي از اين بازيگران جوان، اميرحسين رستمي است كه در نقش «شكور شمسالعماره» بازي ميكند.
اميرحسين از آن دست بازيگراني نيست كه يك شبه ره صد ساله پيمود، بلكه پلهپله مراحل ترقي را طي كرد تا ديده شود. او پيش از اين در كارهاي سينمايي ديگري بازي كرده بود، اما حضور در «شمسالعماره» كه يك كار تلويزيوني است، باعث شد كه ديده شود.
او براي ما از دوران كودكياش گفت، از ورزش و مطالعه و از اينكه از زندگياش راضي است. حضور در شمسالعماره را يك كارگاه بازيگري ميداند، اميرحسين از دلمشغوليهايش هم برايمان گفت، از اينكه چند سالي مربي تنيس بوده، يك ورزش سخت و مشكل... البته از ترس هم براي ما گفت، اميرحسين مثل خيلي از آدمهاي ديگر... از «تنهايي و ارتفاع» ميترسد اوقات فراغت اميرحسين با پسرش ارشيا ميگذرد، مثل هر پدر ايراني، عاشقانه به فرزندش عشق ميورزد. اين گفتگو را بخوانيد.
بازيگري
اگه بگم علاقه به ماجراجويي و ديدهشدن نداشتم، دروغ گفتهام. من اصلا اهل پز دادنهاي روشنفكري نيستم يعني اصلا از اون جنس نيستم. من دلم ميخواست با بازيگري ديده شوم.
پارتي
براي بازيگر شدن پارتي نداشتم، اگه داشتم فكر نميكنم 16 سال طول ميكشيد تا بازيگر شوم از زماني كه تصميم گرفتم و اولين دوره كلاسهاي بازيگري رو گذروندم اين همه سال طول كشيد، از او ميپرسم كه نظرت درباره شهرت چيست؟ كه ميگويد: «چه كسي دوست ندارد».
دوست ندارم به چيزهايي كه نرسيدم فكر كنم و در موردشون حرف بزنم من يه بهمنيام!
نقش شكور
اين دومين همكاري من با سامان مقدم بود. دستيار او با من تماس گرفت. قرار گذاشتيم با آقاي مقدم صحبت كرديم و من شدم «شكور شمسالعماره»، راهنماييهاي آقاي مقدم معجزه ميكند. خوب راهنمايي ميشي و طوري روتوش ميشي كه تصوير كاراكتر رو تو ذهنت ميبيني. سامان مقدم بازيگرش رو تنها جلوي دوربين رها نميكند و اين حس رو بازيگرش هيچوقت پيدا نميكنه كه تنهاست. اين خيلي مهمه.
موسيقي
هنگام رانندگي و وقت تنهايي موسيقي با من است. رفتن به جاهاي شلوغ، هميشه برام سخته. كنسرت هم همين طوره مگه مجبور باشم يا كنسرت، رفيقم باشه كه من ترانهها و صداشو دوست داشته باشم و خودم مدتها منتظرش بوده باشم كه اونوقت خيلي مزه ميده.
اگر واقعا وقتي باشه كه بشه بهش گفت: اوقات فراغت، هيچ جا برام لذتبخشتر از خونم نيست. مسافرت هم چرا كه نه، البته همه اينا در كنار همسر و پسرم.
دو فرزنديم
من و خواهرم كه هر دو متاهل هستيم، دو فرزند خانواده رستمي را تشكيل ميدهيم. ثمره ازدواجم يك پسر به نام «ارشيا» است، در 13 بهمنماه سال هزار و سيصد و پنجاه و... به دنيا آمدم.
دوران كودكي
بهترين دوران زندگيام تا الان دوران كودكي بوده، «ساده، رنگي و پاك» شبهاي تابستون تمام فكرم اين بود، نخوابم و يواشكي بروم و بازي كنم. اما موقعي اين دنيا براي من بد ميشد كه خواهرم نمياومد براي چندمين بار با من يه بازي تكراري را دوباره بازي كند. آرزوهاي كودكي خيلي عجيبي داشتم، مثل آرزوي اينكه، پدر و مادرم سركار نرن و همگي با هم باشيم يا بگذاريد از كابوسهايم برايتان بگويم؛ «دورهاي بود كه مادرم بيمارستان شب كار بود و وقت خواب نميديدمش، وقتي كه دوران جنگ به خاطر شغلش به جبهه رفت هميشه نزديك تلفن بازي ميكردم كه شايد زنگ بزند.»
مدرسه و تحصيل
در تمام دوران تحصيل از كلاس اول دبستان تا دانشگاه، به جز دو بار هميشه شاگرد اول بودم! اما مدرك مهندسي دانشگاهم تا ترم شش ادامه پيدا كرد.
تولد پسرم
روزهاي زيادي بوده كه برام خيلي عزيز بوده و به خاطرشون شكرگزار بودم. ولي اگه انتخابم يكي باشه روز تولد ارشيا، پسرم...
يك اتفاق خيلي خوب
بعضيها معتقدند در سريال شمسالعماره شانس روي ديگر خودش را به رستمي نشان داد و او پس از مدتها كه كارهاي سينمايياش پشت در اكران ميماند، موفق شد در كاري حضور پيدا كند كه ديده شود! از او نظرش را پرسيديم كه گفت: «قطعا همين طوره. شمسالعماره يك اتفاق خيلي خوب در زندگي هنريام بود، بعد از بدشانسيهاي تصويري فراوون.»
ياد گرفتم
بازي دركنار بازيگران بزرگ اين مجموعه برايم مثل يك كارگاه بازيگري بوده، بازي آنان روي من خيلي زياد تاثير داشت! هر روز ازشون چيزهاي تازهاي ياد گرفتم. براي من يك كلاس كامل بازيگري بود. از همين الان كه اواخر تصويربرداري هستيم دلم براشون تنگ ميشه.
كتاب
«خنده در تاريكي» يكي از كتابهاي خوبي بوده كه خوندم، خيلي خوب بود و آموزنده.
تو كتاب خريدن خيلي بااستعداد و هولم!
متاسفانه تو خوندن تنبلم، يه عالمه كتاب نخونده دارم!
به ورزش عشق ميورزم، از دوران كودكي تنيس بازي ميكردم، من حدودا چهار سال مدرس تنيس بودم و از اين راه پول درميآوردم، تنيس و شنا بهترين و تنها انتخابهام براي وقت آزاد ورزشم هستند.
سامان مقدم
از الان با اينكه كار ساخت شمسالعماره تموم نشده، ناراحتم. سامان مقدم يك شخصيت استثنايي و درجه يكه. از اونجايي كه مطمئنم اين روزها به خاطر درگيري با ساخت شمسالعماره و پيگيري مقدمات سفرش فرصت خوندن مجلات رو نداره، با خيال راحت ميگم با وجودي كه شمسالعماره دومين همكاري من با ايشون بود ولي حسوديم ميشه از اين كه در كار بعديشون نباشم.
آرامترين خواب جهان
هـر كه با مـرغ هـوا دوست شـود، خوابش آرامترين خواب جهان خواهــد شد.
منبع-خانواده سبز