عوامل اعتماد به نفس را مى توان به دو دسته كلیِ فردى و اجتماعى تقسیم كرد.که در این بخش به عوامل فردی آن می پردازیم.
عوامل فردی
1- خود ارزش مندى: اعتماد به نفس داشتن, در گرو احترام به خود و نگرش مثبت به خویشتن است. اسلام در تمام برنامه هاى عبادى و اجتماعى و اخلاقى و اقتصادى خود, عزت نفس را لحاظ كرده و نادیده گرفتن آن را در هیچ شرایطى نمى پذیرد. البته احساس ارزش مندى یا عزت نفس, نیاز فطرى انسان است. مازلو روان شناس معروف مى گوید: تمام افراد در جامعه ما, میل یا نیازى به عزت نفس یا احترام به خود یا احترام به دیگران دارند (1). اعتماد به نفس, ارتباطى مستقیم با ارضاى این نیاز درونى دارد. استاد مطهرى مى گوید: از نظر اسلامى, مادرِ همه احساس هاى اخلاقى انسان,احساس كرامت وعزت است (2).
مولا على(ع) خطاب به فرزندش مى فرماید: اكرم نفسك عن كل دنیة وان ساقتك الى الرغائب فانك لن تعتاض بما تبذل من نفسك عوضاً; نفس خود را گرامى و محترم بدار از این كه به یك پستى دچار شود, زیرا اگر از نفس خود چیزى را باختى و از دست دادى, دیگر هیچ چیز نمى تواند جاى آن را پر كند(3).
خوشا كاخ بلند عزت نفس كه محكم تر بنایى زین بنا نیست
2- خودشناسى: اعتماد به نفس تا حد زیادى متوقف بر شناخت جنبه هاى مثبت شخصیتى و آگاهى از استعدادها و توانایى ها و قابلیت ها است. عدم اعتماد به نفسِ غالب افراد, به دلیل عدم شناسایى خویشتن است.
3- خودپنداره مثبت: خودپنداره در اصطلاح روان شناسان, ارزیابى كلى فرد از شخصیت خود است. این ارزیابى ناشى از ارزیابى هاى ذهنى است كه معمولاً از ویژگى هاى رفتارى خود به عمل مى آوریم. در نتیجه, خودپنداره ممكن است مثبت یا منفى باشد. پندار فرد از شخصیت خود تا اندازه زیادى تصور او را راجع به محیطش تعیین مى كند. اگر تصور از خود, مثبت و نسبتاً متعادل باشد, شخص داراى سلامت روانى است و اگر به عكس, خودپنداره شخص منفى و نامتعادل باشد, او از لحاظ روانى ناسالم شناخته مى شود. دیل كارنگى مى گوید: (اگر از من بپرسید چه كسى موفق است؟ خواهم گفت: كسى كه خودش را متقاعد كند كه موفق مى شود. براى توفیق در كارها هیچ چیز به اندازه اعتقاد و ایمان به توانستن مؤثر نیست(4).
البته تغییر طرز تفكر, كار آسانى نیست وافرادى هستند كه نتوانسته اند یا نخواسته اند ظرفیت وجودى و بالقوه خود را پرورش دهند.
4 - خوداتكایى: یكى از راه هاى رسیدن به اعتماد به نفس, بى نیازى از دیگران و اتكاى به خود است. بعضى افراد همواره در انتظار كمك و یارى دیگران هستند و از این رو هرگز به خود اطمینان پیدا نمى كنند. این حالت نشان دهنده ضعف نفس و بى اعتمادى است . یكى از سرمایه هاى معنوى پیامبران الهى كه موجب عزت و اقتدار و موقعیت اجتماعى آن ها شده بود, همان قناعت و احساس بى نیازى است .
امام على(ع) همیشه مى فرمود: در برخورد با مردم دو حس متضاد بى نیازى و نیازمندى داشته باش; نیازمندى تو به مردم در نرمى سخن و حسن سیرت و تواضع است و بى نیازى تو از مردم در حفظ آبرو و عزت نفس است(5).
5- استقلال فكرى: خوداتكایى تنها به مرحله فعل و عمل منحصر نمى شود, بلكه در حوزه فكر و اندیشه از اهمیت بیشترى برخوردار است. قرآن مجید براى بهره ورى از توانایى ذهنى به تعقل در امور و به كارگیرى عقل و اندیشه سفارش كرده است. عقل باید طورى پرورش یابد كه بتواند افكار و عقاید مختلف را بسنجد و درباره آن ها قضاوت كند.
هرچند بهره گیرى از دیدگاه هاى مختلف در جاى خود امرى مطلوب و عقلایى است . قول و فعل در قضاوت دیگران نباید مبناى تصمیم گیرى ما باشد. همین امر, اعتماد به نفس و قدرت تصمیم گیرى را از ما سلب مى كند.
منبع: طوبی، پژوهشکده تحقیقات اسلامی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر