بسياري از جوان ها رسيدن به سن خاص ويا دارا بودن شرايط متعارف مادي را، براي ازدواج كافي مي دانند، در حالي كه در كنار رشد جسمي، رسيدن به رشداجتماعي، اخلاقي و عاطفي از شروط لازم براي ازدواج است كه به آن اشاره مي كنيم:
1) رشد اجتماعي
رشد اجتماعي، سازگاري خوب اجتماعي با همهي آدم ها و از جمله با همسري است كه قرار است عمري با او زندگي كنيم. افرادي كه در زندگي مشتركشان رعايت حقوق همسر را ميكنند، احترام ميگذارند و حق تصميمگيري براي همسر قائل مي شوند از رشد اجتماعي برخوردارند. يكي ديگر از مشخصههاي رشد اجتماعي، داشتن استقلال فكري است. افراد مستقل تواناييها و محدوديت هايشان را به خوبي مي شناسند و اين شناخت به تصميم گيري صحيح كمك مي كند، آنها در مورد مسائل مختلف خوب مي انديشند و ارزيابي مي كنند و پيامدها و نتايج كارهاي خود را بر عهده مي گيرند. در بسياري از ازدواج ها عدم استقلال يكي از زوجين باعث بروز اختلافات بسياري مي شود. افرادي كه استقلال ندارند، وابستهاند و توجهشان بيشتر معطوف به ديگران است تا خودشان ، اهل فكر كردن و انديشيدن نيستند وچون خود را قبول ندارند دائماً دنبال كسي هستند تا به جاي آنها تصميم بگيرد و مسئوليت را از گردن آنها سلب كند. گاهي حتي براي امور ساده اي مثل انتخاب رنگ پارچه دچار تزلزل ميشوند. افرادي كه روحيه استقلال طلبانه ندارند زندگي مشترك ناموفقي خواهند داشت.
استقلال فكري از دو راه به دست مي آيد: يكي از طريق مطالعه ( درسي، متفرقه و آزاد ) در مورد چگونگي رفتارهاي اجتماعي و ديگري از طريق تجربه ؛ به اين معنا كه تجربه اي كه از كارهاي گذشته داريم درمورد كارهاي آتي در نظر بگيريم . در اينجا ذكر اين نكته لازم است كه مستقل بودن به معناي مشورت نكردن نيست، استقلال فكري وقتي تحقق پيدا ميكند كه هدفي را كه شخص دنبال مي كند تنها به واسطه صحبت ديگران زير پا نگذارد بلكه براي رسيدن به آن اهداف از مشورت كردن با ديگران استفاده كند.
يكي ديگر از فاكتورهاي رشد اجتماعي اعتماد به نفس است. يعني باور داشتن توانايي ها و شناخت محدوديت ها و اين كه فرد بداند، ميتواند از عهده ي مسئوليت هاي خود برآيد. مي توان اعتماد به نفس را نوعي واقع بيني نيز دانست؛ زيرا افرادي كه داراي اعتماد به نفس هستند، تصوير درستي ازخود دارند و افرادي كه اعتماد به نفس ندارند مردد و دودل هستند، كاري را شروع كرد ه ولي به آخر نمي رسانند و بيشتر منفي بافند. " من نمي توانم " ،" غير ممكن است" ،" نمي توانم تصميم بگيرم " جملاتي هستند كه اين افراد زياد به كار مي برند و تحت تأثير ديگران قرار گرفته، تصميمگيري شان سست مي شود. نقطه مقابل اين افراد، افراد مغرورند كه توانايي هاي خود را بيش از اندازه مي پندارند و در ارزيابي خود دچار اشتباهند. براي تقويت اعتماد به نفس بايد شناخت واقعبينانهاي از تواناييها و نقاط مثبت خود داشته باشيم و آنها را تقويت كنيم. به كار بردن عبارات مثبت نيز در تقويت اعتماد به نفس نقش مؤثري دارد. بايد هدفهايي را كه انتخاب ميكنيم در حد تواناييهايمان باشد تا هر بار كه كاري را با موفقيت به اتمام ميرسانيم يك لايه به اعتماد به نفس ما اضافه شود.
2) رشد اخلاقي
رشد اخلاقي يعني كنترل داشتن روي رفتار، عادات و خلق و خوي خود ؛ به طوري كه هم حقوق خود و هم رفاه و حقوق ديگران رعايت شود. كسي كه رشد اخلاقي دارد خصوصيات زير را داراست: هميشه پيامدهاي اجتماعي و رفتار و اخلاقش را در نظر مي گيرد، حتي در حين عصبانيت آنقدر كنترل دارد كه حرفي نزند تا بعد احساس گناه كند و يا باعث قطع روابط شود و به طور كلي پيامد بدي داشته باشد. يكي از فوائد داشتن رشد اخلاقي اين است كه انسان احساس آرامش ميكند چرا كه وقتي كسي كنترل رفتار و گفتارش را داشته باشد، بيشتر از همه خودش احساس آرامش ميكند. رشد اخلاقي باعث نزديكي دلهاست و در يك تعريف جامع مي توان گفت كه:
‹‹ واقعيت آن چيزي است كه هست و اخلاق آن چيزي است كه بايد باشد.››
3) رشد عاطفي
رشد عاطفي به معناي داشتن كنترل روي عواطف مثبت و منفي است. يكي از نشانه هاي رشد عاطفي داشتن اعتدال است؛ همانطور كه پرخاشگري محض غلط است، مطيع بودن محض نيزغلط مي باشد. مطلب ديگري كه در رشد عاطفي هر فرد بايد مورد توجه قرار بگيرد حس وظيفه شناسي است . به شخصي وظيفه شناس گفته مي شود كه وظايف نقشي را كه ايفا مي كند به خوبي بشناسد و انجام دهد. به طور كلي وظيفه شناسي در نقشها بيان مي شود؛ افراد وظيفه شناس احساس مطبوعي از زندگي دارند و از آن راضي هستند. افرادي كه از رشد عاطفي برخوردارند در زندگي احساس آرامش ميكنند و به ديگران هم آرامش ميدهند. ذكر يك نكته در اينجا ضروري به نظر مي رسد و آن نقشي است كه والدين در تربيت فرزندان خود دارند، چرا كه دختر يا پسر بايد از جنسيت خويش راضي باشد در غير اين صورت رشد عاطفي با اختلال روبرو ميشود. والدين بايد بدانند كه دختر و پسر فرقي ندارند. تفاوت در نقشي است كه آنها در آينده ايفا ميكنند. بايد آنها را با صداقت، قاطع و دلسوز و مهربان تربيت كرد.
تا اينجا به ذكر مسائلي پرداختيم كه قبل از ازدواج بايد مورد توجه قرار بگيرد
اما بسياري ازنكات هست كه بعد از ازدواج بايد مد نظر داشت و براي رسيدن به حد مطلوب آن تلاش كرد.
قطعاً از هر دختر يا پسر جواني كه سؤال شود معيار خوشبختي بعد از ازدواج را چه مي داند ؛ يكي از معيارهايش را به داشتن تفاهم اختصاص مي دهد. بسياري تفاهم را شبيه هم بودن و اختلاف نظر نداشتن مي پندارند در حالي كه زن و شوهر بايد مكمل هم باشند نه اين كه مثل هم شوند. براي دستيابي به تفاهم بايد بتوانيم شرايط يكديگر را درك كنيم و خود را درجاي ديگري ببينيم وهم احساس شويم. چيزي كه هر زوج جواني بايد بداند اين است كه هيچ رفتاري به خودي خود، سر نميزند . زن ومرد بايد بتوانند از دريچه چشم هم به مسائل بنگرند نه اين كه مقابل هم قرار بگيرند.
يكي ديگر از راه هاي رسيدن به تفاهم، داشتن صبر و شكيبايي و گذشت است.
اما گذشت و شكيبايي بايد دوطرفه باشد. گذشت يك طرفه باعث بدتر شدن و تقويت رفتار نامطلوب طرف مقابل مي شود. گذشت منطقي و آگاهانه گذشتي است كه طرف مقابل از آن اطلاع پيدا كند و خود نيز پشيمان و متنبه (تنيبه، آگاه) شود و در نتيجه، تغيير رفتار ايجاد شود. در غير اين صورت گذشت يك طرفه امري بيهوده است. براي ايجاد تفاهم نبايد به منزلت و ارزش انساني خود ضربه زد.
هنر گوش دادن
عامل ديگري كه درزندگي زناشويي بسيار حائز اهميت است ولي كمتر به آن پرداخته مي شود؛ هنرگوش دادن و چگونگي سخن گفتن است.
دقت و توجه به صحبت ديگران و مفاهيم آن، به موقع صحبت كردن و سخن مفيد و نه بيهوده گفتن يكي از عواملي است كه به درك متقابل زوجين كمك بسزايي مي كند. بايد به صحبت هاي طرف مقابل به خوبي گوش داد. به خصوص در زمان بحث و گفتگو كه آن نيز زمان مخصوصي دارد . اين امر باعث ميشود كه بحث به مشاجره كشيده نشود. مطلب ديگر با ملاطفت صحبت كردن است چرا كه گاهي نحوه و چگونگي سخن گفتن مقدم بر محتوا و به عبارتي "چه گفتن" است.
صداقت
در انتهاي اين مبحث به " صداقت " در زندگي زناشويي مي پردازيم . بسياري از مردم با نظر يكي از بزرگان موافقند كه گفته است " ترجيج مي دهم از شنيدن حقيقت غمگين شوم تا از شنيدن دروغ خوشحال گردم" . چرا كه عدم صداقت باعث مي شود تمامي صحبت هاي شخص زير سؤال رود و در تمام آنها شك و ترديد به وجود آيد. هيچ چيز به اندازه عدم صداقت باعث بي اعتمادي در زوجين نميشود در عين حال سبب كينه نيز مي شود و فضاي مسمومي را ايجاد مي كند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر