افسردگي، يک بيماري رواني ناشي از اختلالات مغزي و سيستم عصبي نيست، افسردگي، يک انحراف عاطفي است. به عبارت ديگر، افکار منحرف و فريبآلود، مجموعهاي از احساسات: غم و اندوه، عدم اعتماد به نفس، بيتفاوتي و بيحوصلگي، خستگي و ضعف، نااميدي و... را تحت عنوان افسردگي به دنبال ميکشند و قرباني خود را به طرف خودکشي سوق ميدهند.(1)
افکار غيرمنطقي، غيرواقعي و فريبآلود، ميکروب و علت افسردگي هستند و چنانچه اين افکار، تصحيح و اصلاح شوند، افسردگي نيز درمان خواهد شد.(2)
احساس طبيعي غم و اندوه
غم و اندوه ، يک عکسالعمل سالم و طبيعي در مقابل ضايعات، حوادث، نااميديها و تغييرات بد زندگي است که ما اغلب، آن را سرکوب ميکنيم. ما براي حوادث اسفناک زندگي، براي بيماريها يا براي هر سختي و مشقتي که در زندگي با آن رو به رو ميشويم دچار غم و اندوه ميگرديم. ممکن است براي کاري که زماني بر اثر ناپختگي و جواني انجام دادهايم اکنون غصهدار شويم. متأسفانه بسياري از ما نميدانيم حالت صحيح و سالم غصه خوردن چگونه است و چهطور بايد با آن برخورد کرد و چهطور آن را ارضا کرد ، و از دل بيرون راند؟ ما به خود ، اجازه گريه کردن نميدهيم و غم و غصّه ي خود را انکار ميکنيم. ما ميترسيم اشکمان جاري شود و دردها را بيرون بريزيم. در نتيجه، اين عواطف را در سينه حفظ کرده ، هيچ وقت از آنها فارغ نميشويم. آنها با فشاري که روي فکر و قلب ما وارد ميسازند، رفتار و اعمال روزمره ي ما را از مسير طبيعي منحرف ميسازند، بهگونهاي که به عوارضي چون «افسردگي» دچار ميشويم. روانشناسان معتقدند که راه سالم برخورد با غم و اندوه، اين است که: «هيچ وقت، فرصت گريه کردن را از دست ندهيد».(3)
نسخه قطعي درمان: خداباوري
بينش خداباورانه و توحيدي ميگويد که اگر تنها شَوم، باز هم خدا هست. او جانشين همه نداشتنهاست. شخص خداباور ميگويد: من دوستي شنوا، بينا، دانا و مهربان دارم که «بر هر چيز تواناست»(4) و آن دوست و ياور خوب، «براي ما کافي است».(5)
شناختدرماني ميگويد: «با پيش آمدن حادثهاي ناگوار، آن را تعميم ندهيد و هميشه منتظر حادثه بدي نباشيد. دليلي ندارد که اتفاق گذشته، باز تکرار شود». اما بينش توحيدي ميگويد:
«خداباوري ، حصار امني است که هر که در پناه آن قرار گيرد، هيچ گزندي را تواناي غلبه بر او نيست».(6)
شناخت درماني ميگويد: «کاملگرايي و همه چيز را در حد بهترين خواستن، مايه رنج است». و بينش توحيدي ميگويد: «هر پديده و شيء در جهان، نابودشدني است مگر آن که رو بهسوي او دارد. هيچکس و هيچچيز جز او بهترين نيست و او تنها ربّ اعلي و سزاوار دوست داشتن و پرستيدن است».(7)
شناخت درماني ممکن است نگراني ما را از پارهاي مسائل برطرف کند، ولي نميتواند اضطراب و افسردگي را ريشهکن کند. تنها خدا، صاحب و ناخداي اين کشتي توفانزده است که ميتواند انسان، اين مسافر بيقرار را ـ که گرفتار کشمکشهاي دروني و بيروني است ـ ، آرام کند. تنها برداشتن بينشهاي غلط (نفي خدايان دروغين)، موجب رستگاري نيست، بلکه بايد بينش خداباورانه به دنبال آن، مطرح و جايگزين شود ، يعني ارزشهاي فطري و خدايي، جانشين الههها و ارزشهاي دروغين شود.
آنچه امروزه با عنوان برنامهريزي عصبي ـ کلامي تحت عنوان اداره مغز مطرح ميشود، در اسلام، با فلسفه و مفهومي بسيار عميقتر، عنوان شده است.
اسلام ميخواهد ما ادارهکننده ي احساسات، عواطف، افکار و تمايلات خود باشيم، نه آنها مدير ما.(8)
مذهب و خود ملامتگري
کليه مذاهب ميخواهند که ما انسانهايي شاد و سرشار از نشاط باشيم و يکديگر را دوست بداريم. به هنگام خطاکاري، ايمان و اعتقادمان به ما ميگويد ، چون انسانيم مرتکب اشتباه ميشويم. ما بايد خود و حتي کساني را که عليه ما کارشکني ميکنند ، ببخشيم.در انجيل آمده: «همسايهتان را چون خود دوست بداريد». اين عبارت در آنِ واحد به دو نکته اشاره ميکند: ديگران را دوست بداريد : اما خودتان را نيز دوست بداريد. به تعبيري « نه ديگران را سرزنش کنيد و نه خود را».
تمام مذاهب به اين حقيقت پي بردهاند که آدمي، موجودي ضعيف است و با وجود تلاشهاي فراوان، باز هم گاهي مرتکب گناه ميشود. البته ممکن است بتواند رفتارهاي اعتراض برانگيزش را به مقدار قابل توجهي کاهش دهد ، اما هرگز قادر نيست آن را کاملاً متوقّف کند. وقتي خداوند ، رفتار نادرست را بر ما ميبخشد، آيا ما نبايد با خويشتن مهربان و سخي باشيم؟
شما با پيروي از تعليمات مذهبي خود هيچ گاه دچار افسردگي ناشي از خود ملامتگري نخواهيد شد. اين، الگوي کاملي از همسويي مذهب و روانشناسي است، زماني که در کنار يکديگر قرار ميگيرند.(9)
منبع : مجله پيام زن - با تغيير و تلخيص
تبیان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر