سارا بختیاری در جام جم نوشت : سريال آشپزباشي، سريال گرمي است. سريالي خوش ساخت كه روي رنگ و نور آن كار شده و نشان ميدهد كه سازندگان اعم از كارگردان، طراح صحنه و لباس و طراح نور و تصويربردار تلاش كرده است سريالي خوش رنگ و با حس و حال به مخاطب ارائه دهند تا بيننده از ديدن آن لذت بصري ببرد. بازيگران هم سنگ تمام گذاشته و همگي خوب بازي كردهاند؛ از پرويز پرستويي و فاطمه معتمدآريا گرفته تا بازيگران جواني كه آنها را تازه ميبينيم. بنابراين ميتوان گفت آشپزباشي در مرحله ساختار، بازيگري و امور فني خوب پيش رفته و توانسته نظر مخاطبان را جلب كند اما نكته اصلي فيلمنامه آشپزباشي است كه در ظاهر داستان خوبي را براي روايت انتخاب كرده است.
لج و لجبازي يك زن و شوهر و اتفاقات حاشيهاي كه زندگي كاري و خانوادگي آنها را به هم ميريزد و آنها را روبهروي هم قرار ميدهد. زوجي كه سالهاي جواني و نداري در كنار هم بودهاند اما اكنون در ميانسالي و زماني كه بايد در عافيت زندگي كنند و ديگر غم نان و كار نداشته باشند مقابل يكديگر ميايستند. همين تقابل گرههاي داستان را شكل ميدهد و اوج و فرود آن را ميسازد و به اصطلاح آن را جذاب ميكند. جنگ زن و شوهر باعث جذابيت سريال ميشود چون در اين جنگ شخصيت و منش آدمها برملا ميشود. اما چه عاملي باعث اين جنگ ميشود؟ شايد شما هم متوجه شده باشيد، رسانهها. اولين جنگ زماني آغاز ميشود كه مينو در يك برنامه خانوادگي تلويزيوني حاضر ميشود و بنا به تشويقهايي كه مجري برنامه از او به عنوان يك زن مدير ميكند، لب به سخن ميگشايد و خودش را مدير و شوهرش (اكبر) را سرآشپز معرفي ميكند. اين برنامه را همه آنهايي كه مينو و اكبر را ميشناسند از تلويزيون ميبينند و چنين ميشود كه جنگ اول آغاز ميشود. اما بعد از گذشت چند روز و به بهانه خواستگار داشتن دختر خانواده اين جنگ موقتا به صلح تبديل ميشود، اما اين بار رسانهاي مكتوب كه يك مجله است سراغ زندگي اكبر و مينو ميآيد و با درج يك مصاحبه ساختگي از مينو بار ديگر باعث جنگ ميشود. جنگي كه به گفته اكبر فقط با جدايي زن و شوهر آتشش خاموش ميشود. در سريال آشپزباشي، كارگردان و نويسندگان تا جايي كه در توان داشتهاند دقدلي خود را كه معلوم نيست به چه دليل در آنها شكل گرفته است، سر خبرنگاران خالي ميكنند. آنها خبرنگار را موجودي معرفي ميكنند كه دزدكي به زندگي شخصي ديگران وارد ميشود و با يك ناهار و چلوكباب هم از دعوا دست برميدارد و ساكت ميشود از طرفي همين خبرنگار بدون توجه به اعتمادي كه مينو به او كرده است حرفهاي او را بدون اجازه در مجله چاپ ميكند. حرفهايي كه مينو فقط براي او گفته و تاكيد كرده كه آنها را چاپ نكند.
اساس داستان آشپزباشي بر اين محور است كه رسانهها در دنياي امروز باعث اختلاف بين خانوادهها ميشوند اما آيا واقعا اين نوع نگاه به رسانهها آن هم در عصري كه به دوره رسانهها و ارتباطات معروف است درست است؟ هنرمند با اين نگاه انتقادي خود داستاني جذاب خلق كرده است. اين نگاه انتقادي گاهي اوقات درست است و رسانهها اگر به دست افراد متعهد اداره نشوند ميتوانند چنين جنگهايي را در خانوادهها به وجود آورند اما آيا بهتر نيست در كنار اين انتقاد، كارگردان و نويسندگان آن روي سكه را هم ميديدند و با درامپردازي مناسب به رسانههايي كه درست كار ميكنند هم توجه نشان ميدادند؟ مگر نه اين است كه در كنار بديها بايد خوبيها هم ديده شود؟ چند سال پيش هم تلويزيون سريال بدون شرح را با محور روزنامه و روزنامهنگاران توليد كرد. اين سريال هم انتقاداتي نسبت به اين فضا داشت اما در كنار اين انتقادات نوع كار، محدوديتها و اجبارهاي كار روزنامهنگاري را هم به تصوير ميكشيد اما هنرمند در آشپزباشي تا اينجاي كار درباره رسانهها و تاثير آن بر زندگي مردم امروزي به اصطلاح تنها به قاضي رفته و خوشحال برگشته است.
منبع-سینمای ما