كارگردان: مسعود دهنمكي
مدير هنري و طراح صحنه و لباس: مجيد ميرفخرايي، مدير تصويربرداري: امير كريمي، طراح و چهرهپرداز: ايمان اميدواري، صدابردار: بابك اخوان، دستيار اول كارگردان و برنامهريز: سوسن دينمحمدي، تصويربردار دوم: هادي پويان
گروه نويسندگان:
نگارش اول فيلمنامه: رضا مقصودي، براساس طرحي از خشايار الوند
مشاور فيلمنامه: پيمان قاسمخاني
نگارش دوم فيلمنامه: بابك كايدان، پدرام كريمي، پانتهآ تاجبخش
بازنويسي نهايي: مسعود دهنمكي، عكاس: بابك برزويه، منشي صحنه: فاطمه رزاقي، روابط عمومي: الهه گودرزي، مدير تداركات: علي محمودي، دستيار دوم كارگردان: رضا تهيدست، دستيار برنامهريز: الما سعادتيفر، دستياران تصويربرداري: سعيد براتي، محمد كريمي، عليرضا افشاري، سيدمهيار ميررسالتپناهي، عليخان بابايي، دستياران گريم: اميد گلزاده، محراب شاپورزاده، فرناز انصار، هليار شقي، دستيار عكاس: سيما محمدي، دستياران صدا: ساسان كريمي، سهيل حسينخاني، مهدي رحيمزاده
گروه صحنه و لباس: محسن شريفي، مسعود جعفري، فرياد صالحي، مرضيه نيادي، فرهاد ابراهيمي
دستياران تداركات: مرتضي پيرهادي، محمد صالحي، خدمات: اميرحسين برزاني، حمل و نقل: محمدرضا احمدي، عباس حسنزاده، داوود قاسمي، حسين مسلمي، علي بيگلري، علي پريزاد
سينه موبيل: اكبر قلي
بازيگران: فتحعلي اويسي، رضا رويگري، عليرضا خمسه، شهره لرستاني، نگار فروزنده، مرجانه گلچين، سام درخشاني، رضا توكلي، بهنوش بختياري، نفيسه روشن، مريم سلطاني، سيدجواد هاشمي، مريم كاوياني، يوسف صيادي، يوسف تيموري، رامين راستاد، رضا بنفشهخواه، شهاب عباسي، عليرضا اويسي، عباس محبوب، فاطمه طاهري، شهرزاد كمالزاده، ماشاا... شاهمراديزاده، فرهاد بشارتي، نسرين ابركوه، ساقي زينتي، آرش آبپرور، بهزاد رحيمخاني، مجيد شهرياري، ابراهيم بحرالعلومي، الناز كيانلو، شهربانو موسوي، ملكه رنجبر، بازيگر نوجوان: علي هدايتنيا و...
تهيهكننده: سيدامير پروين حسيني
دهنمكي: امسال ما ميآييم خانههاي شما!
آخرين روزهاي بهمنماه - خانه ندارها: به لوكيشن «دارا و ندارها» رفتم، منزل ندارها در يكي از كوچه، پس كوچههاي بازارچه شاپور بنبست قهرمانان بود، خانهاي بسيار قديمي و البته افرادي هم در آنجا ساكن هستند.
با ديدن اين مكان باورم نميشد هنوز هم در تهران چنين خانههايي وجود دارد، وارد حياط كه شدم همه عوامل مشغول بودند، چشمم به هنرمندان در حال اجرا افتاد، بهنوش بختياري و سحر ولدبيگي را با آن گريم نشناخته بودم، مثل هميشه همه پرانرژي و فعال در حال كار بودند.
اين مجموعه صحبتي با مردم ايران دارد اينكه؛ در واقع عيد «داراها» و «ندارها» چگونه ميگذرد. سفره هفتسيني كه داشتنها و نداشتنها، حسرت و اميدها، غمها و شاديها و... اين سريال ميخواهد خيليها را به خود بياورد.
مسعود دهنمكي مثل هميشه پذيراي ما بود و با خوشرويي پاسخ همه پرسشهاي خبرنگار خانوادهسبز را داد، او اولين تجربه تلويزيونياش را ميگذراند و به ما گفت: «برخي دوستان سينمايي به شدت مخالف كار من و قبول اين كار بودند و ميگفتند؛ ريسك بالايي دارد، اما من پذيرفتم، او درباره تفاوت دارا و ندارا با اخراجيها ميگويد: «اول اينكه مخاطبان در تلويزيون، عامتر هستند، ولي اخراجيها در سينما بود و مخاطبان خاصتر بودهاند، به نظر من تفاوت چشمگيري بين سينما و تلويزيون وجود دارد. وي در مورد دارا و ندار ميگويد: اين مجموعه نقاط متفاوت زيادي دارد، 80 درصد بازيگرهاي اين سريال عموما كار طنز نكردهاند، كارهايشان اكثرا جدي بوده، به جز چهار، پنج نفر، اين موضوع يك خرده كار را سختتر ميكند.
اما بحث ديگر اينكه توي سريالهاي طنز و روتين از لحاظ فني زياد به ساختار توجه نميكنند، اما من سعي كردم نوع ساختار اين سريال به حالت سينمايي باشد، يعني متفاوت باشد، از لحاظ مضمون طنز اين سريال در اولويت دوم يا سوم قرار دارد، اما مفهوم اجتماعي قوي دارد، فاصله دو طبقه از اجتماع در اين سريال به خوبي نشان داده شده است، اما با زبان طنز. مبحث ديگري كه شايد به نوعي كمتر كسي حتي تو اخراجيها هم به آن توجه ميكرد، بحث مسائل اعتقادي، عرفاني و عقيدتي با زبان طنز بود. در اخراجيهاي يك، بحث تحول و سير و سلوك آدم با زبان طنز مطرح شده بود. در كل از يك رساله معرفتي و دعا، اين سريال با مضمون معنوي و با زبان طنز در خصوص دعا و معرفت در دل داستان تزريق شده، اين مسائل در بازنويسيها اتفاق افتاد، مستجاب شدن دعا، شرايط دعا يا دعاكننده، گرچه شايد براي عدهاي قابل قبول هم نباشد كه از طريق طنز، مباحث ديني را بخواهيم به جامعه تزريق كنيم، اما در اخراجيها ما نتيجه گرفتيم...
دهنمكي در ادامه ميگويد: «براي من تنها احترام به مخاطبان مهم است يعني اينكه كارهاي ما به لطف خدا مخاطبهاي زيادي داشته، مثلا پارسال عيد مردم به دعوت ما براي اخراجيها به سينما آمدند، امسال به جاي اينكه آنها بيايند، ما ميرويم به خانههايشان. اين حرف را بارها گفتم، در شرايط خيلي عالي يك فيلم سينمايي كه بر پرده سينما استثنايي ميشود هفت، هشت ميليون نفر مخاطب را جلب ميكند، اما در تلويزيون در بدترين شرايط حتما 10، 15 ميليون نفر را ميپذيرد، شايد هم مجموعه چنين كششي داشته باشد و شرايط خوب فراهم شود و بينندگان به 40، 50 ميليون نفر هم ارتقا پيدا كنند. من فكر ميكنم كسي كه براي مخاطب اهميت قائل است، تلويزيون، بهترين بهانه براي كارگردان است، اما سختيها و شرايط خاص خودش را دارد، كه اميدوارم توي پخش سريال آن شرايط و مشكلات گريبانگير ما نباشد.
كارگردان دارا و ندار به خبرنگار ما در مورد منتقدان ميگويد: «من هر كاري ميكنم، منتقدان حرف خودشان را ميزنند، منم شيوه خودم را دارم حرف اگر خوب باشد، ميشنوم و در كارم اعمال ميكنم، اساسا اينكه جو زده شوم و اينكه بترسم اين طور نيستم.»
دهنمكي در پايان به ما ميگويد: فيلم به تعبير شهيد آويني، حديث نفس كارگردان است، حالا بعضيها ميگويند؛ هر كارگرداني فقط يك فيلمي دارد، اما فيلمي كه شناسنامه خاص خودش را دارد، شما مثلا اشعار حافظ را نميتوانيد براساس يك غزلش قضاوت كنيد، فيلمهاي كارگردانان مختلف، پازلهايي از شخصيتهاي وجودي آنها هستند كه كنار هم چيده ميشوند و برآيند آن چيزي كه شما ميبينيد، ميشود.
اخراجيهاي 3 و تعطيلات نوروزي
دهنمكي ميگويد: من ليستي از 10 كار دارم كه تا عمرم كفاف بدهد، آنها را به سرانجام ميرسانم، اخراجيهاي 1 و 2 را كه انجام دادم، اخراجيهاي 3، دو تا كار مستند، يكي تاريخي و يكي جنگي و يكي هم سريال كه اهداف من براي سال آينده است.
او درباره اخراجيهاي 3 ميگويد: اخراجيهاي 3 تقريبا كارش تمام شده و پس از نوروز، پيشتوليد رسمياش را آغاز ميكنيم. وي در مورد نوروز ميگويد: خانوادهام دوست دارند، ايام تعطيلات به دامغان بروند، اما من يكسري كار ناتمام مداوم كه در ايام عيد بايد آنان را در خانه انجام دهم.
ايـن ســريال را همه ميبيننــد
بابك كايدان ميگويد: واقعيت اين است جايگاه نويسندگان آنچنان كه بايد، نيست اما افرادي مثل دهنمكي يا بعضي از تهيهكنندگان نگاه مثبتي به ما دارند و باعث خوشحالي و احساس رضايت ما ميشوند...
ميخواهم از طرف كل نويسندگان خصوصا نسل جديد بگويم؛ كه هويت كاريشان چه از لحاظ فرهنگي، اقتصادي و چه هويت خود نويسنده اصلا حفظ نميشود و ما الان داريم بازتابش را در كارهايي كه از سينما و تلويزيون پخش ميشود ميبينيم به نظرم كمي سطحينگري وجود دارد، در حالي كه مخاطب ما با رفتن به سينما مثل (درباره الي) كه فروش خوبي داشت، نشان ميدهد كه از داستان خوب استقبال ميكند. مردم هزينه ميكنند تا فيلمي خوب ببينند، پس چرا ما كارمان را قويتر ارائه ندهيم، در واقع نويسنده، كارگردان و تهيهكننده سه مثلث كاملا منسجم هستند و نظم اين سه باعث ميشود تا خروجي كار خوب شود.
كايدان در مورد بازيگران هم ميگويد: بعضي مواقع از خروجي فيلم متوجه ميشويم كه اين بازيگر به درد فلان نقش نميخورد، اين دليلش انتخاب غلط نيست، بلكه شرايطي در انتخاب بازيگر وجود دارد يا محدوديت باعث ميشود كه از انتخاب اول به انتخاب دهم برسيم، حالا در هر سريال يا فيلمي ممكن است اين اتفاق بيفتد، اما اگر شخصيت بازيگري به نقش نزديك باشد، همه كاستيهاي فيلمنامه را پر ميكند مثل محمدعلي كشاورز در فيلم «پدر سالار» يا حسن پورشيرازي در سريال «نرگس» حتي ممكن است اگر كاراكتر درست انتخاب شود يقينا مخاطب باورش ميكند و ابراز رضايت ميكنند.
در اين مجموعه سعي كرديم طنز فانتزي نباشد بلكه طنز قابل باوري براي مردم باشد، آدمهاي اين مجموعه حقيقي و ملموسند و در جامعه وجود دارند، ترجيح داديم براي خنداندن مخاطب از تندي و تحقير استفاده نكنيم، مطمئن هستم كه اين سريال را همه ميبينند.
بهنوش بختياري: نقش «درد و دل» را بازي ميكنم
بهنوش بختياري كه در سالهاي اخير در مجموعههاي طنز نقشهاي به يادماندني داشته، ميگويد: «در سريال دارا و ندار ما جزء طبقات ضعيف جامعه هستيم (ندارها) و از خيلي از امكانات اوليه زنگي محروميم، با اينكه چند تا بچه دارم، ولي سعي كردم به روز باشم يعني ميدونم چي داره دور و برم ميگذره، از اون زنهايي كه همش دنبال وامم تا زندگيام را بهتر كنم، اسمم در اين سريال «درد و دل» است، و فرهاد بشارتي نقش همسرم را بازي ميكند در واقع دربان اداره دادگستري است. نكته گفتني اينكه، گريم بهنوش بختياري در اين مجموعه خيلي جالب و ديدني است.»
از او ميپرسيم كه در جامعه ما درباره ندارها بيشتر بگو: «در همين خونهاي كه داريم بازي ميكنيم صحنههايي ديدم كه واقعا بدتر از شرايطي كه ما در سريال بازي ميكنيم، است ولي چون فيلم ما كمي طنز است نميتوانيم همه محروميتهاي جامعه را نشان دهيم.»
او در مورد بازي در اين مجموعه ميگويد: «نه به خاطر پول، معروفيت و نه به خاطر كار، يكي از دلايل اصلياش اين بود كه واقعا بتوانيم به زبان شيرين طنز مردم با بيننده ارتباط برقرار كنيم، اين دردها در جامعه وجود دارد و آنها كه دارند كمك كنند، آنهايي كه ندارند هم بفهمند آدمهايي هستند كه دردشان را ميدانند و فقط آنها اين مشكل را ندارند.
الان درد جامعه ما شده اين طبقهبندي دارا و ندار، يك عده هستند كه واقعا ندارند و با سيلي صورتشان را سرخ نگه ميدارند، يك عده هم كه خيلي دارند... ناراحتي و دغدغه من هميشه اين بود كه به نظر من فقر بزرگترين توهين به بشريت است، حتي بيماري يك نفر را راحتتر ميشود هضم كرد، تا فقر را، چون فقط جامعه صددرصد ميتواند به آن فرد كمك كند.هميشه دلم براي طبقه ضعيف جامعه ميسوخت، يكي از آرزوها و اهدافم اين است كه يك روز موسسه خيريهاي تاسيس كنم، از آقاي دهنمكي بسيار ممنونم كه چنين سوژهاي را براي سريالسازي انتخاب كردند.
دستيار اول كارگردان: همه زحــمت ميكشند
سوسن دينمحمدي دستيار اول كارگردان ميگويد: «به جز لوكيشن محله ندارها، خانه «داراها» هم يكي از لوكيشنهاي اصلي ماست كه منزل رضا رويگري و مرجانه گلچين است.» او ميگويد: «كار با دهنمكي خيلي سخت ميباشد، چون آدم بسيار دقيقي است و حساسيتهاي بالايي دارد، من براي اولين بار است كه با ايشان كار ميكنم، دهنمكي خيلي حساسيت به خرج ميدهد» او ميگويد: خيلي برايم مهم است كه اينها را چاپ كنيد، در همه برنامهها و جشنها، تقدير و تشكر فقط از كارگردانان و بازيگران به عمل ميآيد، حالا چه بشه فيلمبردار يا صدابردار را هم اضافه كنند، باور كنيد فقط اين چند نفر فيلم يا سريال را نميسازند، از آن آبدارچي و آن رانندهاي كه بايد سر صحنه حاضر شوند، گرفته تا ديگر عوامل همه حضور دارند كاش يك جايي برسه تا مسئولان فقط يك بار دست آبدارچي يا راننده يا كساني كه بيوقفه پشتصحنه زحمت ميكشند را بگيرند و حتي اگر ميشود يك سكه به عنوان تقدير و تشكر به آنها بدهند كه اين مسئله خيلي بهتر از آن است كه به بازيگري كه چند تا خانه و ماشين هم دارد چندين سكه بدهند، واقعا درحق اين افراد بيانصافي ميشود، من هر دفعه زحمتهايشان را ميبينيم و وقتي ميبينم به آنها توجهي هم نميشود دلگير ميشوم.البته منظورم در اين سريال نيست، اين فرهنگ غلط جامعه بازيگري و فيلمسازي در ايران است. چرا قدرداني از بچههاي ضعيف پشت صحنه نميكنند؟ چرا؟
بيشتر بدانيم
در اين سريال قرار بود جواد رضويان هم بازي كند اما نتوانست و يا اينكه شريفينيا به گفته دهنمكي به خاطر مشغول بودن سر سريال كلاه پهلوي از ليست بازيگرها خارج شد و ماجراي دعوا بين آنها تنها يك شايعه بود...
اين سريال همانطور كه از اسمش مشخص است به فاصله طبقاتي در جامعه ميپردازد. بازيگران بخش داراها و ندارها به اين ترتيب است:
داراهاي سريال : رضا رويگري، فتحعلي اويسي، سام درخشاني، مرجانه گلچين، نگار فروزنده، رضا توكلي، نفيسه روشن، آرش آبپرور، علي هدايتنيا و نقش ندارها بر عهده: سحر ولدبيگي، بهنوش بختياري، يوسف صيادي، مريم كاوياني، رامين راستاد و شهاب عباسي است.
وسايل خانه تيمورخان (فتحعلي اويسي) اغلب چيزي شبيه به عتيقه است و البته نكته جالب توجه ديگر رنگ سقف و پاركت كف خانه است كه هر دو به رنگ قهوهاي تيره است.
روي ميز ناهارخوري بزرگي كه در قسمت پذيرايي خانه اتابكيها قرار دارد تعداد زيادي ظرف شيريني و ميوه قرار دارد.وقتي دليل را جويا ميشويم ميفهميم كه امشب عروسي دو تن از ندارها در منزل تيمورخان برگزار خواهد شد.
سوسن دينمحمدي دستيار يك آقاي دهنمكي است. او رابطه دوستانهاي با بازيگران دارد و به همين دليل به نوعي بازيگردان كار هم محسوب ميشود.در يكي از صحنه وقتي همگي سر سفره عقد جمع شده بودند، بازيگران شيطنتهايي انجام دادند كه دهنمكي ناراحتي خود را به دينمحمدي اعلام كرد، دينمحمدي خطاب به بازيگران گفت: بچهها اگر شيطنت كنيد آقاي دهنمكي من را تنبيه ميكند. نگار فروزنده در جواب دينمحمدي گفت: پس بچهها بيشتر شلوغ كنيد(خنده).
دمپاييهاي قهوهاي دهنمكي هم بد جوري با رنگ سقف و كف جور بود.آقا مسعود اينجا هم نشان داد كه در ماديات غرق نشده است.
خانم دشتي صاحب خانه بزرگ كامرانيه است كه از قرار معلوم خيلي هم به شخصيت و كارهاي دهنمكي علاقه دارد.او گفت: براي اين سريال به خاطر احترامي كه براي شخصيت مسعود دهنمكي قائل بودم از او اجاره كمتري براي هر روز فيلمبرداري گرفتم كه بگذاريد مبلغش مسكوت بماند. گفتني است كه تصويربرداري سريال پيامك از ديار باقي در همين خانه انجام شده بود.
سام در خشاني و رضا رويگري در يك صحنه بايد با هم پلي استيشن بازي ميكردند. نكته جالب اين بود كه عمو رضا و سام به قدري محو ماشين بازي شده بودند كه حتي بعد از پايان پلان، هم به بازي خود ادامه دادند.
علي اويسي پسر فتحعلي اويسي هم در اين مجموعه بازي ميكند.
دوربين يكي از شبكههاي عرب زبان حوزه خليجفارس براي تهيه گزارش از پشت صحنه «دارا و ندار» به كامرانيه آمده بود. نكته جالب اين كه خبرنگار عرب و مترجمي هم همراه آنان نيامده بود و خبرنگار سوالات خود را به زبان عربي از سام درخشاني پرسيد و سام فقط آنها را نگاه كرد! خبرنگار بيچاره مجبور شد با كلمات دست و پا شكسته فارسي، مفهوم سوال خود را به سام منتقل كند.
سيدجواد هاشمي ميگويد: در اين سريال نقش يك روحاني مردمي و مردم دوست را برعهده دارم كه اميدوارم بتوانم از پس اين نقش شيرين به خوبي بربيايم و مردم را از خودم راضي نگه دارم، چون ما براي مردم بازي ميكنيم و بالاترين تشويق براي ما رضايت مردم است. من بدون مطالعه فيلمنامه اين كار را قبول كردم و صرفـا به توضيحات آقاي دهنمكي اكتفا كردم.
او ميگويد: فكر ميكنم با توجه به زبان خاص آقاي دهنمكي و طعنهها و انتقادهاي ايشان اين بار هم ميتوانيم در اين سريال نكات مهمي را در مورد تفاوت طبقه دارا و قشر ندار جامعه شاهد باشيم،موضوعي كه يكي از مسائل اصلي جامعه ماست و بايد به آن توجه ويژهاي داشت.
تصويربرداري دارا و ندار از هفتم دي شروع شده و تا اواخر اسفند ادامه خواهد داشت و دست آخر هم نتيجه تلاش گروه از شبكه دو و شبكه پنج(تهران) پخش خواهد شد. دهنمكي ميگويد: «اگر در روند توليد، مشكلي پيش نيايد به نوروز ميرسيم وگرنه كار ميماند براي بعد از عيد» بعد هم با اعتماد به نفس كامل اضافه ميكند: «حتي اگر كار به عيد هم نرسد و سالي يك قسمت آن پخش شود من مطمئنم مردم باز هم از آن استقبال ميكنند!» ادعاي بزرگي است. شايد هم فقط يك ادعا نباشد و مردم واقعا خودش و كارش را دوست داشته باشند، اما به قول سام همه چيز 14 فروردين معلوم ميشود
شهناز شجاعی
منبع-سی نما