همه خانههای مجردی، كثیف و بینظم نیست و برخلاف تصور عمده كسانی كه تا عبارت «خانه مجردی» به گوششان میخورد، ابرو در هم میكشند، درصد كمی از خانههای مجردی، ساكنانی زندگی میكنند كه زیر سقف آن دست به كارهای خلاف قانون میزنند.به نوشته کارگزاران، اما خانههای مجردی به مانند هر پدیده اجتماعی دیگر، انواع و مدلهای مختلفی دارد و با یك چوب راندن همه، درست نیست. «مرتضی» بچه تبریز است. كاردان كامپیوتر كه از چهار سال پیش در تهران زندگی میكند؛ «البته اگر ۲ سال سربازی را هم زندگی به حساب بیاوریم.» این را با لبخند میگوید و اضافه میكند: «هرچند شبهای ۲ سال سربازی را موقع خواب به پادگان برمیگشتم. اما چون اداری بودم میتوانستم كارهای نیمهوقت را هم تجربه كنم. ابتدا خیلی دنبال این قضیه نبودم، اما تا فهمیدم كه در تهران برای تخصص من (انیمیشنسازی) چه بازاركاری نسبت به شهر خودم وجود دارد، وسوسه شدم عصرها به جای اینكه با بچهها فوتبال بازی كنم، دنبال كاری نیمهوقت بگردم.»این جوان ۲۶ ساله، ابتدا چند شركت مختلف را تجربه میكند تا آنجایی كه دلخواهش است را مییابد. این اتفاق با ماههای آخر خدمت سربازیاش همزمان میشود. او در مقابل مخالفتهای شدید اولیه پدر و مادرش در تهران به دنبال خانه میگردد و تصمیم میگیرد در تهران به كارش ادامه دهد.هرچند با دوست دیگر، همكار و آذریزبانش پولهایشان را روی هم میگذارند، تواناییشان از خیابان گرگان بالاتر نمیرود. «مرتضی» از روزهای پیدا كردن خانه مجردی با لبخند تلخی یاد میكند: «هر جا كه میرفتم تا میگفتم جایی برای دو مجرد میخواهم، چنان براندازم میكردند كه روزهای ابتدایی خجالت میكشیدم. بالاخره اینجا را پیدا كردم.»جایی كه او در آن زندگی میكند، انباری حیاط خانهای قدیمی است كه صاحبخانه با گرانی خرج و مخارج تصمیم میگیرد این انباری را به عنوان اتاق اجاره دهد؛ یك زیرزمین ۱۵ متری، نمور با نور بسیار كم با دستشویی كه در حیاط قرار دارد و دیگر هیچ... نه آبگرمی و نه جایی برای حمام كردن. البته وقتی این شرایط را میگوید، خودش اضافه میكند كه میخواهد جایش را تغییر دهد. اما میگوید: «آن زمان مجبور بودم با اینجا كنار بیایم چون فقط مكانی برای خوابیدن میخواستم.اما حالا جای بهتری را سروقت پیدا میكنم.» بهطور معمول ساكنان خانههایی كه در تهران به مجردها اجاره داده میشود، ۳ دسته خیلی بزرگ است كه زیرشاخههای كوچكتر دیگری دارند. گروه اول كارگران شهرستانی و گاه افغانی هستند. معمولا در گروههای بزرگ جایی را اجاره میكنند كه از نظر شرایط زندگی از خانه بودن جز یك سقف و یك دستشویی چیز دیگری ندارند. میشود از خانههای «قمرخانمی» كه از یك حیاط و حوض در وسط و اتاقهای بیشمار در اطراف تشكیل شده و در مناطق سنتی تهران چون اطراف بازار، هنوز به وفور یافت میشود، به عنوان بهترین نمونه از خانههای مجردی گروه اول نام برد. گروه دوم مربوط به دانشجویان و كارمندان شهرستانی و فاقد خانه خانوادگی در تهران است. این گروه كه به اعتقاد بسیاری بزرگترین گروه تشكیلدهنده خانههای مجردی است، از زیرشاخههایی چون دانشجویان دختر یا كارمندان مرد و تنها (شهرستانی) هم برخوردار است.در خانههای مجردی این گروه، معمولا به علت سرشكن هزینهها، از فضای آپارتمان چند نفری و به صورت مشترك بهره میبرند. «مرضیه» در آستانه ۳۰ سالگی است و با اینكه دوستانش به درستی او را خانم دكتر صدا میزنند، اما هنوز مدرك پزشكیاش را نگرفته است. این دختر متولد شهركرد كه در برخی از نشریات كشور به عنوان مترجم حقالتحریری، كار میكند، از فضای خانههای مجردی به عنوان خوابگاههای كوچك شده یاد میكند و میگوید: «در فضای یك خانه مجردی كه بیش از یك نفر زندگی كند، دیگر آن استقلال و راحتی كه شما از خانه خودتان انتظار دارید، پیدا نمیكنید؛ چراكه باید به قوانین زندگی جمعی احترام بگذارید و فقط از فضای موجود به عنوان یك خوابگاه میشود استفاده خوبی كرد وگرنه خانههای مجردی جمعی، چیزی جز یك خوابگاه دانشجویی كوچك یك واحده تروتمیز نیست.» اما همه كسانی كه در این گروه قرار میگیرند، مانند «مرضیه» و «مرتضی» زندگی نمیكنند.آنهایی كه تمكن مالی بهتری داشته و از قضا خانم هم باشند، كمتر میتوانند فضای زندگیشان را با دیگری تقسیم كنند و ترجیح میدهند تا به تنهایی زندگی كنند. در این خانهها كه شبهنگام و تا پیش از خواب همدمی برای صحبت نیست، نقش وسایل سرگرمی چون تلویزیون و ماهواره بسیار پررنگ میشود. اما در دسته سوم «خانههای مجردی»، جوانان و مجردان تهرانی زندگی میكنند. بله، جوانانی كه حوصله خانوادهشان را ندارند!آنهایی كه دوست دارند گاهی دست به كارهایی بزنند كه از نظر دیگران غیراخلاقی، بد یا ناجور است یا حتی افراد متاهلی كه زیرپوشش پول زیاد و نقاب مجردی، دست به اجاره این مكانها میزنند. هرچند در گروه سوم هم كسانی زندگی میكنند كه شاید به دلایل مختلف مجبور به دور زندگی كردن از خانواده هستند و كم نیستند كسانی كه از بسیاری دیگر زندگی سالم و به اصطلاح «پاستوریزهای» دارند و در خانه مجردی هم زندگی میكنند. «در یكی از این خانهها كه در اطراف میدان جمهوری قرار داشت و اتفاقا آپارتمان شیكی هم بود. هر زمان از ۲۴ ساعت كه وارد آن میشدیم در هر گوشهای از آن خلاف مربوط به آن انجام میشد.» اما اگر زیر سقف تعداد ناچیزی از این خانهها كارهای ناجوری انجام شود، باز هم وقتی میگویید «خانه مجردی» ابروی بسیاری در هم گره میخورد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر