در مقوله روانشناسي روابط زناشويي هميشه به بحثهاي جالبي برميخوريم كه آدمي را به انديشيدن بيشتر وادار ميكند.اينكه چرا برخي از رفتارها در خانمها يا آقايان گاهي اوقات از حد اعتدال و طبيعياش فراتر رفته و به نوعي توجه به آنها باعث رسيدن به يافتههاي جديد در اين دو قشر و رفتارهايشان ميشود. ميخواهيم در مورد يكي از ويژگيهاي رفتاري زنان با شما سخن بگوييم و آن مقولهاي است تحت عنوان اين كه: «چرا زنان بيشتر از آقايان سخن ميگويند؟!» از نگاه فيزيولوژيستها و پژوهشگران علوم زيستشناختي، يك منطقه ويژه در قسمت جلوي نيمكره چپ و چند ناحيه كوچك ديگر در نيمكره راست مغز زنان است كه به صحبت كردن اختصاص دارد.وجود اين مراكز در دو نيمكره باعث ميشود زنان انسانهايي سخنگو، پرحرف و همصحبتهاي مناسبي به نظر آيند! اساسا زنان از صحبت كردن لذت ميبرند و شايد به همين دليل است كه زياد حرف ميزنند! نكته قابل توجه اين است كه مناطق ويژه كنترل حرف زدن در مغز زنان از ساير نواحي ديگر مغز مجزا بوده و به همين خاطر است كه زنان ميتوانند در حين صحبت كردن به انجام كارهاي ديگري نيز بپردازند! ميخواهيم از بعد روانشناختي به ادامه اين مقوله بپردازيم چرا كه زياد وارد بحث فيزيولوژي شدن براي خوانندگان چندان ضروري به نظر نميآيد. حال شايد اين پرسش در ذهن شما متبلور شود كه به واقع «چرا زنان به صحبت كردن احتياج دارند؟» پژوهشهايشان به آن دست يافتهاند، حاكي از آن است كه تنها راهي كه زنان ميتوانند از طريق توسل به آن از دست افكار منفي و تلقينهاي نگرانكننده ذهن خود رهايي يابند، صحبت كردن درباره هركدام از اين فرآيندهاست! شايد به جرات بتوان به اين موضوع اشاره كرد كه وقتي يك زن در پايان روز كارياش، شروع به صحبت كردن با همسرش يا يكي از دوستان و آشنايان خود ميپردازد، به نوعي ميخواهد از مكانيسم رواني دفاعي «جابهجايي» يا «جبران» استفاده كند. شايد دليل اصلي اين رفتارش، رها شدن از دست مصائب، مشكلات و گرفتاريهايي است كه در طول روز كارياش با آنها برخورد داشته و حالا ميخواهد با حرف زدن خود، به نوعي خود را خالي كرده و آن انرژي و موج و افكار منفي را از خود دور كند. نكته طلايي روانشناسي درباره حرف زدن زنان از نگاه فيزيولوژيستها به اين شكل است كه مردان ميتوانند مشكلات خود را در مغزشان به نوعي، جمعبندي و طبقهبندي كنند اما در مقابل، زنان مشكلات خود را در مغزشان به نوعي به گردش درميآورند و از نگه داشتن و طبقهبندي كردن آنها گريزانند!
زنان با حرف زدن زندگي ميكنند!اگر بگوييم كه زنان عاشق صحبت كردن هستند و از آن لذت فراواني ميبرند، مطمئن باشيد كه بيراه نگفتهايم. حرف زدن، جزئي تفكيكناپذير از زندگي روزمره زنان محسوب ميشود و اين مقوله طي ساليان متمادي به اثبات رسيده است.اگر بخواهيم در اين زمينه اندكي بيشتر به شما اطلاعات بدهيم، بايد بگوييم كه اساسا وقتي زنان براي ديدن يك فيلم سينمايي يا تماشاي يك سريال تلويزيوني، با يكديگر دور هم جمع ميشوند تا اين كار را انجام دهند، در عين حال كه مشغول تماشاي آن برنامه تلويزيوني يا فيلم سينمايي هستند، درباره چيزهاي ديگري از جمله زندگي خصوصيشان، رفتار شوهرانشان، نحوه برخورد شوهرانشان با آنها، نحوه تربيت و آموزش فرزندان، مشكلات و سختيهاي زندگي مشترك، حوادث و اتفاقات زندگي روزمره، مشكلاتي كه در محيط كارشان با رييس يا همكارانشان دارند و هزاران موضوع ديگر صحبت ميكنند! جالب است نه؟ اين در حيطه ويژگيهاي رفتاري و خصوصيات رواني زنان است و به هيچ وجه نميتوان اين واقعيات را انكار كرد. حال اگر خانمها و آقايان و به عبارت ديگر زنان و شوهران با يكديگر به تماشاي يك برنامه تلويزيوني يا ديدن يك فيلم سينمايي بنشينند، اصولا ديده ميشود كه مردان از زنان خود ميخواهند كه صحبت نكنند تا آنان به برنامه موردعلاقه خود توجه كنند! به عبارت ديگر برخلاف زنان كه گفتيم ميتوانند در عين حال كه فيلم ميبينند، صحبت هم كنند، مردان از چنين قاعدهاي مستثني هستند و نميتوانند اين فرآيند را با هم به اجرا درآورند! شايد مردان به نوعي به اين رويه رفتاري همسران خود غبطه ميخورند كه آنان چگونه ميتوانند دو كار را با هم و در يك زمان انجام دهند ولي آنان نه! اين پرسش شايد تا هميشه در ذهن مردان باقي خواهد ماند! ولي واقعيتي است كه علم نوين روانشناسي آن را به يقين به اثبات رسانده و به هيچ وجه نميتوان آن را انكار كرد. شايد وقتي شما از زنان بپرسيد كه علت اصلي اين دور هم جمع شدن چيست، آنان در پاسخ به شما بدون شك خواهند گفت كه: «ما دوست داريم دور هم باشيم، از لحظات خود لذت ببريم و به واقع هدف اصلي ما از اين گردهمايي كوچك و محدود همانا داشتن لحظاتي خوش، ماندگار، بهيادماندني و مهمتر از همه توسعه و گسترش بخشيدن به روابط انساني و عاطفيمان است، نه اينكه بخواهيم صرفا به يك فيلم سينمايي يا يك برنامه تلويزيوني دل ببنديم و خوش باشيم!» و كلام آخر اينكه: بايد همواره يادمان باشد كه يكي از موهباتي كه خداوند عالميان به ما انسانها ارزاني داشته و به واقع در نهاد هر انساني به وديعه گذاشته، قدرت تفكر، تامل، انديشيدن و صحبت كردن با همنوع است چرا كه انسان در تمام مقاطع زندگي فردي و اجتماعياش نيازمند يك همدم، مونس، يار، غمخوار و به معناي واقعي كلمه يك «سنگ صبور» است! پس چه بهتر ميشود اگر آدميان براي پيدا كردن هم صحبت خوب براي خودشان، از همسرشان استفاده كنند چرا كه هر حرفي را نميتوان به هر فردي گفت. اسرار دروني آدمي براي خودش قابل احترام و ارزش است. پس پيدا كردن يك فرد مورد اعتماد در جامعه امروزي به نظر اندكي سخت و دشوار ميآيد! پس بياييد حرف دلمان را با همسران خود مطرح كنيم. از يك شنونده خوب، محبوب و دوستداشتني براي شنيدن اسرار درونمان و ناگفتههاي زندگيمان بهره بگيريم. البته اين بدان معنا نيست كه فقط ما گوينده باشيم و همسرانمان شنونده. نه اين ديدگاه كاملا اشتباه و منسوخ شده است. بايد اين ارتباط پاياپاي و متقابل باشد. بايد يك تعامل مشترك بين طرفين برقرار شود تا سرانجام دو طرف از همصحبت شدن با هم لذت ببرند و لحظات خوش و ماندگاري را براي يكديگر خلق كنند. يادمان باشد كه سه نوع شنونده وجود دارد: دسته اول آدمهايي هستند كه حرف ما را ميشنوند و پس از اندك زمان محدودي آن را به فراموشي ميسپارند.دسته دوم آدمهايي هستند كه حرف دل ما را ميشنوند و پس از شنيدن، چند كلام هم به آن ميافزايند و به ديگران معكوس و وارونه جلوه ميدهند. اما دسته سوم آدمهايي هستند كه حرف دل ما را با تمام تار و پود خويش ميشنوند، خود را در قالب شخصيتي ما قرار ميدهند و پس از شنيدن، به ما راهكارهاي متعددي نشان ميدهند. محمدرضا دژكام
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر